خلاصه ی داستان : جونگکوک گذشته رو به خاطر نمی آورد چون یه تصادف حافظه ی اون رو به کل دزدید، و حالا بعد از هفت سال با شنیدن اسم پارک جیمین، تصمیم گرفت که خاطره های فراموش شده اش رو هر طور شده پس بگیره. تکه های کوچکی از تو خاطره ی منی : ; سرش رو عقب کشید، نفس های داغشون محکم به صورت هم می خورد، همین یک بوسه ی کوتاه برای هر دو اونقدر سخت بود که انگشت هاشون به هم رسیدند و گره محکم دست هاشون نشون از تجربه ی حسی جدید، استرس و هیجان میداد. جیمین عاشق شده بود، اونقدر عاشق که نمی دونست چی درسته و چی غلط. ; بالاخره اعتراف کرد. تهیونگ از عشقی گفت که قرار بود برای همیشه در قلبش مهر و موم باقی بمونه. حالا چشم های پر حرف جونگکوک، روی صورتش می چرخید، تهیونگ خواست عقب بره و در فضای بهتری به جونگکوک بفهمونه که این حس مهم نیست و چیزی قرار نیست توی رابطهشون تغییر کنه اما وقتی نرمی لب های پسر رو روی لب هاش حس کرد، تمام حرف هایی که در ذهنش آماده کرده بود رو به فراموشی سپرد. ژانر : رومنس، اسمات، جنایی کاپل اصلی : کوکمین/جیکوک کاپل فرعی : کوکوی