خلاصه ای از داستان: با نگاه کردن به چشمای که یه مدت همدم و غم خوار هاش بود لبخند بی جونی زد
ت.تو ه.همه چیزم بودی رفیق و.ولی الان با دستای خودت منو کشتی ر.راست می.گفتن اعتماد کردن به هر کس حتی اگه از گوشت خونت باشه شکسته میشه
ا.الان میفهمم ی.یعنی چی بزرگترین اشتباه من ت.تو بودی .....
اره من بودم ولی قانون زندگی صدق میکنه یا همون کلیشه ای ها میگه که امم بهتر به هر کسی اعتماد نکنی حتی اگه بهترین رفیقت باشه چون درد بدی داره؟
طعمش چطوره؟
................
یادته موقع کشتن پدرم و کلی آدمای بی گناه چی میگفتی هیون بین! اعتماد نکن به کسی حتی اگه اون بهترین رفیقت باشه طعمش چطوره؟ فکرشم نمیکردی من بچه کیم دانگ چو بهترین افسر بتونم بگیرمت کامان به این میگن کارما بیب
............
سرگروه عمر عمر شماس
پس بهتر عملیاتی که خیلی منتظرش بودیم شروع کنیم
.....
سلاممم گایززز ممنون میشم یه سر به این فیک بزنی و از چشما و نظرات خوشگلت برام بنویسی:)
genr: هیجانی .درام. معمایی .جنایی .کمدی
بابت کاپلا بگم باید پارت اول بخونی لاو:)!
با حضور افتخاری گروه ( بی تی اس و استری کیدز)