" جونگکوک که از این شرایط عصبی شده بود و کنترلی روی عصابش نداشت بلند شد و مثل تهیونگ شروع به فریاد زدن کرد _گریه نکن لعنتی،گریه نکن،چرا رفتی؟؟هان؟؟چرا بیخبر از من رفتی بیرون؟؟با اون دختر چیکار داشتی؟؟ شیشهی آب روی میز و زمین کوبید و بلندتر داد زد _چرا آمادا؟؟بهم بگو تهیونگ پاهاشو توی شکمش جمع کرد و دستاشو روی گوشاش گذاشت،با بغض خیره به زمین لب زد _سرم داد نزن کوک.. " "پانیسو بنظرتون تو افتراستوریِ آمادا چه اتفاقاتی افتاده؟! خوشحال میشم بعد از خوندنش با نظراتتون برای کارهای بعدی انرژی بدین.All Rights Reserved