«بکهیون تبعید شده ای هست که با زخم بال های قطع شده اش دست و پنجه نرم میکنه ، زخمی که میتونه اونو بکشه اما...»
برشی از داستان ✍🏻:
قصه ؛ قصه یه نفرینه ، نفرینی به اسم بکهیون ، کسی که زخمی روی شونه هاش هست ، تقدیر روی اون نمک میریزه و اون پیچ و تاب میخوره و بقیه فکر میکنن که میرقصه ، در حالی که هرکسی با هیولایی در زندگی خودش میجنگه، اون ، در جنگ به همون هیولا تبدیل شده.
دست هاشو از بازو به شونه و درنهایت به زخم ها رسوند که شبیه گوشت مرده و فاسدی اون پشت خودنمایی میکردن ؛ انگشت هاشو روی زخمهای نیمه لخته شده کشید و درد رو بیشتر کرد، از ته قلب از اون زخم متنفر بود اما هیچ وقت نفهمید با هربار فشار دادن انگشت هاش توی اون زخم های کهنه به چی میرسه در حالی هر روز اون زخم یاداور این بود که اون همه مردگان بود ...
دور افتاده از حال و اینده و محبوس گذشته ...
برای همه ابلیس شد اما ، خودش فاوست کسی دیگر بود ...
دنیا کی برای او عادلانه به پایان میرسید ؟
⋄✺━━━━━━━━━━━━━━━━━ ✺⋄
╔𝐑𝐞𝐯𝐢𝐯𝐚𝐥 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐬𝐭𝐚𝐭𝐢𝐜 𝐝𝐚𝐫𝐤 ☯︎
║ name: تجدید سیاه ساکن ༒
║ Genre:رومنس/ فانتزی_گاتیک/ انگست༒
║ Couple: چانبک ༒
║ 1398-1400 ➥ ❨ 𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝 ❩