Prediction 2
  • Reads 4,936
  • Votes 929
  • Parts 21
Sign up to add Prediction 2 to your library and receive updates
or
#2txt
Content Guidelines
You may also like
The Red Sun •~sunki~• by haeronie17
16 parts Complete
Coup: Sunki •~shot~• _پس عشقمون چی میشه؟ +پس بقیه چی میشن؟ _ولی.‌.. +نمیتونم انقدر خودخواه باشم! توهم انقدر خودخواه نیستی لونا... دست سولو محکم گرفت. _دستمو ول میکنی؟ بهم قول داده بودی! سول دستشو روی دست لونا گذاشت. +میدونی.... چرخ زندگی هیچ وقت طوری که ما میخوایم نمیچرخه! _انقد تیکه و حرفای چرتو پرت بارم نکن سول! چرا ما باید خودمونو فدای بقیه کنیم!؟ کلمه هایی که از بین لونا بیرون میومدن بلند و بلندتر شدن. + چون پای زندگی خیلیا وسطه لونا! _ولی سول من... من نمیتونم ولت کنم! قطره های اشک شروع به نوازش گونه های سرد لونا کردن. +فکر میکنی من میتونم؟ سولم تسلیم شد. صداش شروع به لرزیدن کرد. لونا با نا امیدی به پیراهن سول چنگ زد. _خواهش میکنم سول! اینکارو نکن! مگه بهم نگفتی عاشقتم؟ مگه بهم نگفتی تا ابد باهمیم؟! چطوری میتونی؟! بدون تو نمیتونم... نمیشه! میفهمی؟! صدای خش دارش بلندتر میشد و اشکاش روی دستای سول میریختن. اینکه دیگه صدای خنده‌های لونارو نشنوه ، هرروز با کشیدن بوی بدن لونا تو کل وجودش بیدار نشه ، اینکه دیگه دختر کوچولوشو بغل نکنه... برای سول کابوس بود. اگه همه‌ی این سختیا مال خودش بود میرفت ولی اشکای لونا... ترس از شکستن قلبش... اینا بودن که مانع رفتنش میشد. خبب سلاممم! خوش اومدید و خیلیی خوشحالم که زمانتونو برای خوندن
You may also like
Slide 1 of 10
Cordolium | Chanlix fanfiction cover
trick of Eros cover
 ☽  نیلوفر آبی  ☽ cover
Running from the truth || Kookmin/Jikook cover
Dark light [Drarry] cover
"Destiny💍" cover
Wonderland (سرزمین عجایب) cover
The Red Sun •~sunki~• cover
my bunny🐰 cover
📝Dear Unknown 📝 cover

Cordolium | Chanlix fanfiction

16 parts Complete

"اگه بهت اعتماد کنم بهم اسیب میزنی؟ اگه در اغوشت بگیرم پسم میزنی؟ اگه دوستت داشته باشم ازم فاصله میگیری؟" "من بی درک و فهم، عجول، مغرور و زیاده خواهم، ولی خودخواهی میکنم و بهت میگم که میخوام تمام تورو برای خودم داشته باشم." ~ خلاصه: برای فلیکس زمان توی هشت سالگیش متوقف شده، ثانیه ها به جلو میدون و لحظه ها همو به عقب میرونن ولی گوش های اون پسر و اتاق نمور اخر راهرو هیچ صدایی از تیک و تاک ساعت نمیشنون. کریستوفر در اوایل دهه سوم زندگیش به عنوان یه مرد وطن دوست افتخارات زیادی رقم زده ولی قلبش تار عنکبوت بسته و رویا پردازیش منتظر فردیه که فانتزی هاش رو به واقعیت پیوست بزنه. در میون کشمکش های جسمی و روحی، لا به لای نیازمندی و عاشقی... ما ژنرال و گربه عسلیش رو پیدا میکنیم که هرگز هم رو رها نمیکنن. ~ کاپل چانلیکس ~ رمنس، درام، روزمره، انگست، تاریخی •اتمام یافته tw//rape, violence, pedophile