
taehyung
بوی قهوه و شکلات بیش از حد داغ شده مثل کابوسی شده بودن برای جنون روح من.
زمان زیادی از لمس دستاش روی کلاویه های پیانو میگذشت نت هایی که برخلاف سیاه و سفید بودن کلاویه ها رنگ داشتن میتونست به هرچیز بیرنگی رنگ ببخشه و به هرچیز بیروحی روح.
نویسنده ای گمنام با خلق نت های شاهکار سازش.
~~~
jungkook
توی ذهنش داشت تمامی خاطراتو مرور میکرد بوسیدنش درست وقتی ماه کامل بود بعد از اخرین اجرای پیانوش برای مهتابش
موهای حالت دار قهوه ایش
چشمهای بیگناهش که همراه لباش میخندیدن.
کتاب رو به سمت یونگی برد.
صفحه نشون شده رو نگاه کرد که صدای کوک به ارومی زمزمه کرد : روح ما از هرچه ساخته شده باشد، روح من و او یکی است.
یونگی لب زد امیلی برونته.
میدونست اون قرار نیست هیچ چیز رو فراموش کنه؛
هیچ چیز.
اون یه ازادی طلب بود که ازادیشو داشت از دست میداد.
ALBERTINE
_________
▪︎[name : sentapiear]
▪︎[writer : Albertine]
▪︎[couple : vkook, kookv •Vers•]
▪︎[genra :romance , classic , drama]Todos los derechos reservados