خلاصه داستان : اين فيك راجب يه هيبريد خرگوش هست كه از دست يك يا چند نفر فرار كرده اون در هين فرار كردن سر از حياط پشتى يه دبيرستان در مياره و دقيقا همون لحظه با يه پسر چشم تو چشم ميشه 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 قسمتى از فيك 👇 -نكنه ميخواد شكنجم بده كه اينجورى بهم زل زده شايدم ميخواد ازم مراقبت كنه بايد مراقب باشم و حواسم رو حمع كنم داره مياد سمتم بايد فرار كن...ولى حس ترس بهم دست نميده شايد پسر خوبى باشه! + اول ميخواست ازم فرار كنه ولى بعد وايساد انگار كه ازم نميترسه نكنه چون دستش زخمى شده نميتونه فرار كنه تصميم عاقلانه اينه كه باخودم ببرمش خونه تا زخمش رو براش ببندم 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 كاپل اصلى : ويكوك ، يونمين ( يونمين هم ممكنه نباشه ممكنه هم باشه ) كاپل فرعى : نامجين ( البته ممكنه هم نباشه ولى خوب ) توضيح كوچولو : اين اولين فيكى هست كه مينويسم پس لطفا حمايتم كنيد 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 روز اپ : پنج شنبه ها ( یه هفته درمیون ) 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 ژانر: كيوت ، فلاف،گوگول مگولى ، زندگى روزمره، سافت ، ( شايد يك خورده هم اسمات ) ( این اولین فیک من هست و ممکنه یه نقص هایی داشته باشه دیگه به بزرگی خودتون ببخشید)