𝗪𝗵𝗶𝘁𝗲 𝗟𝗶𝗲
  • Reads 8,501
  • Votes 1,717
  • Parts 25
  • Reads 8,501
  • Votes 1,717
  • Parts 25
Complete, First published Aug 02, 2023
[ دروغِ سفید ]



"بابتِ عشقی که تجربه کردم ممنونم، به‌خاطر سختی‌هایی که بهت دادم متاسفم و دوستت دارم پارک چانیول."

- 𝗙𝗶𝗰 ; 𝗪𝗵𝗶𝘁𝗲 𝗟𝗶𝗲 [𝗖𝗼𝗺𝗽𝗹𝗲𝘁𝗲𝗱]
- 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 ; 𝗥𝗼𝗺𝗮𝗻𝗰𝗲, 𝗔𝗻𝗴𝘀𝘁, 𝗣𝘀𝘆𝗰𝗵𝗼𝗹𝗼𝗴𝘆.
- 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 ; 𝗖𝗵𝗮𝗻𝗕𝗮𝗲𝗸, 𝗦𝘂𝗟𝗮𝘆.


"𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁 : 27.8.2023
  𝗘𝗻𝗱 : 6.1.2024"
All Rights Reserved
Sign up to add 𝗪𝗵𝗶𝘁𝗲 𝗟𝗶𝗲 to your library and receive updates
or
#4lay
Content Guidelines
You may also like
TENSION🍷(vkook) by seta8603
35 parts Ongoing
تَنِش . ( از اسم فیک مشخصه ، کسانی که اعصابشو ندارن نخونن ⭕️) کیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میشه نمیتونه کنار بیاد . اما تهیونگ نمیزاره جانگکوک بچشو ببینه مگر اینکه هربار .... ******* "میخوام بیام بچم رو ببینم ، بومیگیرم سیگارتو خاموش کن" دست زیر گلوم گذاشت "تو که قرار نیست دیگه ببینیش ! نگران نباش" مسخ شدم " یعنی چی ؟!" گلومو کمی فشار داد " یعنی دیگه به پامم بیوفتی ؛ نمیزارم دستت به دخترم برسه" خواستم چیزی بگم که ولم کردو پشت چشم های بهت زدم اتاقو ترک کرد . *** روند اپ : نامنظم ⭕️ فیک حول محور سال ۱۹۹۹_۲۰۰۲ میلادی میچرخه. Happy end ❗️ Gener: omegavers ، emotional ،romance ،Angst، drama Couple: vkook ،....... Setayesh* ❗️این اولین تجربه داستان نویسیمه و قطعا مشکلاتی داره‌ ولی ممنون که انتخوابش کردی
You may also like
Slide 1 of 9
𝐃𝐚𝐧𝐜𝐢𝐧𝐠 𝐈𝐧 𝐓𝐡𝐞 𝐃𝐚𝐫𝐤 cover
complement  cover
Dear Mr Stranger! ( ChanBaek )  cover
TENSION🍷(vkook) cover
Your eyes tell || VK || Completed cover
پرسه در نیمه شب cover
course you demon 😈  cover
⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️ cover
  Hired Love ♡ cover

𝐃𝐚𝐧𝐜𝐢𝐧𝐠 𝐈𝐧 𝐓𝐡𝐞 𝐃𝐚𝐫𝐤

54 parts Ongoing

«Dancing in the dark» Couple: Chanbaek, Kaisoo Genre: Romance, Angst, Supernatrual, Smut Author: Gen & Odine لازاروس، دنیایی ساخته شده از تاریکی، نفرت و نیروی شیطانی. دنیایی که به دست لرد جوانی در گردش بود و به دست‌هایی که به سمتش دراز میشدن و برای رهایی درخواست کمک میکردن، توجهی نمیکرد. فقط گاهی در یک چشم به هم زدن قلب‌های از تپش افتاده‌اشون رو از سینه بیرون میکشید و خوراک اژدهای عزیزش میکرد.