کوبش ماهیچه ای خیس در بند زندانی با میله هایی به رنگ سفید که تنگ و باز میشد و آهنگی از زندگی و بخاری از تازگی ساتع میکرد گوشت ، پوست ، گرما ، خون... اما چی شد که اون قلب منجمد شده دوباره شروع به تپیدن کرد چی اونطور دلش رو برده بود که حاظر بود هر بار وجود یخیش توی آتش سوزان عشق جون بده و ذره ذره از سردیش رو فدای سوزش کشنده اش کنه... وقتی قانون ها شکسته شد... وقتی (من)به(من) خیانت کرد و عاشق تو شد...وقتی تو با منِ خیانت کار منو بی رحمانه با زنجیر خواستن بستید و به اسارت عشق کشیدید •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° فیکشن کاپل: kookmin (کوکمین) ژانر: رمنس ، اسمات ، ورولف ، ومپایر روز های آپ: نامعلوم... نویسنده: ❄MIRo#All Rights Reserved