One shot story📜
By:Nana.pink🐷
Gener:romance,daily,angst🥺
age limit🔞
Couple:chanbaek💕
✒
هر بار با دیدنش حس های متفاوتی رو تجربه میکردم، خجالت،گیجی،تعجب،حسادت ،حس خواستن و خواسته شدن،عشق،شادی و غم.
شاید داستانم پایان خوشی نداشته باشه..اما از نظر من پایان خوش فقط برای قصه هاست.
کسی چه میدونه شاید من بتونم یک روز موفق بشم و به اون قصه ها سفر کنم، اون موقع حتما با خودم میبرمش.
📝🌾•○•○•○•
Yes,
The world took him a way from me, but I still love him..
My dear diary, let me ask you something...
Do you think I will see him again?
-چرا اجازه نمیدی به سیگار لب بزنم؟
_چون نمیخوام به چیزی جز من معتاد شی.
✡⟷✧⟷✡
اون مَردِ تنها برای من حکمِ اکسیژن رو داشت،کنارِش نفس میکشیدم، یادم میرفت چه گذشته ی بی معنی ای داشتم، ریه هام پر میشد از عطرِ همیشگیش"همون سیگارِ قهوه ای،همونکه هرزگاهی بهش حسادت میکردم، چرا باید اینقدر خوش شانس میبود که بین لبهای تهیونگ جا خوش میکرد؟ اونجا متعلق به زبونِ من بود!"هر چند، هنوز هم دوست داشتم بین لبهای معشوقهم ببینمش، وقتی دودِ سیگار رو ازبین لبهای نمدارِش به بیرون دعوت میکرد، قلبِ من یک تپش رو جا می انداخت،حتی سیگار کشیدنش هم پرجذبه و مسخ کننده بود، حتی اون دودِ خوش شانس هم وقتی از بین لبهای رییس کیم خارج میشد توی هوا به رقص در میومد!
ᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒ
🖤کاپلها : تهکوک(اصلی)_چانبک_جونگمین
🤍نویسنده: لیلی(--ladykim)
🖤ژانر: رمنس.درام.جنایی
🖤محدودیت سنی : 18+
چنل تلگرامِ فیکشن:Aezraelschild@
#vkook #taekook #chanbaek #kai
#jimin #mafia #police #lisa #rose #chaelisa