سپیدهٔ مرگ
Genres: Omegaverse, Criminal, Angst, fantasy
بخشی از داستان:
وی که وقایع رو نمیدونست با دیر کردن کوک از ون پیاده شد و به سمت سفارت حرکت کرد...
چراش رو نمیدونست ولی استرسش از قبل بیشتر شدهبود و هیچ جوره دلش آروم نمیگرفت.
با دیدن هیاهویی که در نزدیکی سفارت در حال وقوع بود دلشورهش بیشتر شد و همین باعث تندتر شدن قدمهاش شد...
از دور جسمی رو توی بغل چیم دید...
جسمی که با دیدنش قلبش لحظهای ضربان زدن رو فراموش کرد...
دوید ولی انگار اون مسیر کوتاه از هر زمان دیگهای طولانیتر شده بود.
کوک که درک درستی از اطرافش نداشت، با احساس نزدیک شدن فردی بهش چشم باز کرد و با دیدن وی فاصلهٔ بین ابروهاش به هیچ رسید.
دست برد و دست خودش رو از دست چیم بیرون کشید ولی تا خواست به طرف وی حرکت کنه تا اون رو بخاطر سرپیچی کردن از دستورش بازخواست کنه، چشمهاش سیاهی رفت و زیر پاهاش خالی شد...
تَنِش . ( از اسم فیک مشخصه ، کسانی که اعصابشو ندارن نخونن ⭕️)
کیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میشه نمیتونه کنار بیاد .
اما تهیونگ نمیزاره جانگکوک بچشو ببینه مگر اینکه هربار ....
*******
"میخوام بیام بچم رو ببینم ، بومیگیرم سیگارتو خاموش کن"
دست زیر گلوم گذاشت
"تو که قرار نیست دیگه ببینیش ! نگران نباش"
مسخ شدم
" یعنی چی ؟!"
گلومو کمی فشار داد
" یعنی دیگه به پامم بیوفتی ؛ نمیزارم دستت به دخترم برسه"
خواستم چیزی بگم که ولم کردو پشت چشم های بهت زدم
اتاقو ترک کرد .
***
روند اپ : نامنظم ⭕️
فیک حول محور سال ۱۹۹۹_۲۰۰۲ میلادی میچرخه.
Happy end
Gener: omegavers ، emotional ،romance ،Angst
Couple: vkook ،....secret ♡
Setayesh*
این اولین تجربه فیک نویسیمه و قطعا مشکلاتی داره
ولی ممنون که انتخوابش کردی