𝑮𝒐𝒅𝒅𝒆𝒔𝒔
  • Reads 283
  • Votes 94
  • Parts 9
  • Reads 283
  • Votes 94
  • Parts 9
Ongoing, First published Aug 14, 2023
Mature
°°گاددِس°°

تو درد منی 
دردناک ترین درد من 
با نبودت درد میکشم 
با بودنت  درد میکشم 
حرفات درد منه 
صدات درد منه 
چشمات درد منه 
عشقت درد منه
روحت مرهم درد منه
مرهم دردناک من 
                                 °
                                 °

او یک قربانی بود 
یک تاوان آزادی 
او به این هستی تعلق نداشت 
او متعلق به این دنیای پر رنج و درد نبود 
ولی ای کاش هیچ «ولی» وجود نداشت که ساختار زندگی را بهم بریزد 
او مانند طبیعت پاک بود 
ولی طبیعت هم در اعماق خود درد ها و خرابه های پنهان میکند  
                              °
                              °
                              °

««در چشمانش کهکشان ها به سلول کشیده بود 
و هنوز حرف از آرامی میزد 
اگر راز های چشمانش را می‌دید
  سکوت لب های من را لحظه ای به هیچ تعبیر نمی‌کرد »»


                              °
                              °
                              ° 

جفت گمشده معصوم آن شیطان پیدا شده بود ، جهنمیان 




Coupel🔮 ::  TAEKOOK


🔮 GENRES :: ROMANCE 🔮 MPREG 🔮SMUT
All Rights Reserved
Sign up to add 𝑮𝒐𝒅𝒅𝒆𝒔𝒔 to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
Hiraeth-(VK) by mamalavenderr
4 parts Ongoing Mature
دقیقا همون لحظه که فکر میکنی حقیقت رو بین اون همه دروغ شناختی، دستی از پشت روی شونه ات میزنه و حین صاف کردن کراواتش خودش رو حقیقت معرفی میکنه... -هیرائث- " به بارون گفتم یواشکی، به جای من، همش تورو ببوسه. " . . . + قلبت یه تیکه سنگه. - گل سنگ منی. . . . ژانر: جنایی، رمنس، اسمات، معمایی، انگست. کاپل ها: تهکوک، یونمین روز های آپ: سهشنبه ها، ساعت ۱۰. دیلینویسنده: @hiraethdaily . . . خلاصه: تهیونگ فرمانده ی تعلیق شده FBI بعد از ۱۶ سال به زادگاهش برمیگرده، نه برای اینکه گمشده قدیمیش رو پیدا کنه، صرفا برای شروع کردن یک بیزنس... اما تقدیر قبلا لبخند زنان روی این صفحه از دفتر زندگیش نوشته: پیداش کن. نه تنها گمشده ات رو بلکه حقیقت رو. . . . این فیکشن برای کیا مناسبه؟ اگر میخواید برای روزمره بخونید و رد شید فکر نمیکنم براتون جالب باشه؛ این فیکشن برای کسایی جذاب خواهد بود که دوست دارن داستان رو حدس بزنن، کسایی که نشونه های ریز رو میبینن و وقتی توی داستان دوباره متوجهش میشن به یادش میارند، کسایی که در حین خوندن عاشق اینن که به داستان فکر کنند،کسایی که ژانر معمایی به ارگاسم میرسونتشون:)) و کسایی که گنگی داستان رو زرت به پای نویسنده نمیذارن و میدونن ژانر معمایی آمیخته است با مقداری ابهام...
THE SECRET HUSBAND  by Helen___Aw
76 parts Complete
[Completed] کیم تهیونگ و جئون جونگکوک ازدواج کردن... اما اونا دو ساله که همدیگرو ندیدن...اونا فقط یکبار تو کل زندگیشون همو دیدن و اونم روز عروسیشون بوده ولی به همدیگه با دقت نگاه نکردن جونگکوک اسم شوهرش رو می‌دونه...چون این اسمیه که همه جا به عنوان سرپرست قانونیش ثبت شده ولی تهیونگ، اون حتی اسم همسرشم نمیدونه... تهیونگ کانادا زندگی میکنه و هر ماه مبلغ زیادی رو به یه حساب خاص منتقل می کنه ... جونگکوک دانش آموزی توی سئوله...همه توی کالج، حتی معلم ها هم ازش می ترسن...اون چیزی نمیگه و فقط با مشت حرف می زنه و برای همه قلدری میکنه... هیچکسی توی کالجش راجب خانوادش چیزی نمیدونه، اونا فقط دیدن که پسر سوار ماشین های اسپرت گرون قیمت میشه و لباس های گرون میپوشه. اون یه اکیپ دوست داره که به همون اندازه لوس و بدجنسن اما از خانوادش چیزی نمیدونن‌. جونگکوک میخواد طلاق بگیره. هرکاری می‌کنه تا طلاق بگیره...اون از ازدواج متنفره...اون مثل یه پرنده آزاده... ولی... چی میشه اگه کالج یه مهمونی برگزار کنه... یه جونگ کوکِ مست بدون اینکه بدونه با شوهرش میخوابه...؟؟؟؟؟؟ چرا تهیونگ به سئول برگشت...؟؟؟؟؟ واکنش اونا در مورد شناخت همدیگه چیه...؟؟؟؟؟ Genre: romance, angst, fluff,smut, melodrama, mafia Couple: Vkook Translator:Helen___Aw Writer: bora95purple 🥇 Romance 🥇 Taehyung 🥇 Vkook 🥇Fanfiction 🥇boyxb
Heir of Wrath (Legacy of the Underworld1) by Dreamer066
50 parts Ongoing
عشق مثل لیسیدن عسل از لبه‌ی تیغ میمونه. مخصوصا اگه در دنیای مافیا متولد شده باشی... 🔞SEXUAL CONTENT تالیا بیانچی پرنسس مافیای ایتالیایی، وقتی برای اولین بار به آسایشگاه فرستاده شد فقط یک چیز رو میدونست: جهان مافیا با زن‌ها مهربان نیست. امید تنها چیزیه که موفق شده تالیا رو حتی با گذشت ده سال در آسایشگاه سنت ماریو زنده نگه داره. امید به اینکه روزی پدرش برگرده و اون رو با خودش به خونه برگردونه. اما سرنوشت بارها ثابت کرده همه چیزهای "سیاه و سفید" پشت پرده‌ای از دروغ‌های هفت رنگ پنهان شدن... تالیا همیشه میدونست پدرش میتونه چقدر بیرحم باشه اما هیچوقت انتظار نداشت که اون رو به ترسناک ترین مرد غرب واگذار کنه. رئیس آینده مافیای کوزا نوسترا. مارکو رومانو. یک قاتل خونسرد... زیبا و خبیث. مردی که سال‌هاست انسانیت رو درونش کشته، روحش رو در سکنه‌های تاریک گذشتش رها کرده. چطور ممکنه قلب مُرده‌ای که چیزی بجز خشم و نفرت درونش جریان نداره، قادر به عشق ورزیدن باشه؟ این همون کاریه که فقط تالیا میتونست ممکن‌اش کنه و باعث بشه مارکو اون کلمات ممنوعه و خطرناک رو به زبون بیاره: " من آدم‌های دیگه رو برای کوزا نوسترا میکشم اما برای تو گلوله میخورم، خونریزی میکنم و میمیرم. تو مال منی و تا آخرین نفس ازت محافظت میکنم."
Sᴄᴇɴᴛ Oғ Hᴇᴀᴠᴇɴ | Vkook, Hopemin by and_rome_da
71 parts Complete Mature
تهیونگ نگاهش رو به آب‌های ساکن دریاچه‌ی نقره‌ای دوخت. تصور نبودِ میخک سفیدش، زخم ریش شده‌ی روی قلبش رو می‌سوزوند. _همه‌چیز زندگی مربوط به اولین نفری هست که وقتی خبر خوبی می‌شنوی بهش اطلاع میدی؛ مشکل زندگی من همین جاست سنسه... اونی که من خبرای خوبم رو زودتر از بقیه بهش می‌گفتم دیگه نیست. غمِ صدای بم و گرفته‌اش، انگار دل تمام کائنات رو می‌لرزوند. سر برگردوند و به ذغالی رنگِ نگاه مرد جوانتر خیره شد. اون جدی بود و زیبا؛ ساکت اما پر از حرف‌های نگفته که می‌شد از چشم‌های تیره‌اش خوند. عطر خوش چوب تمشک وحشی مشامش رو پر کرد. _می‌بینی سنسه؟ من همون خدای آتشی‌ام که دست‌هام بند زنجیر نفرینِ زئوسه... با نوک انگشت‌های کشیده و استخوانیش محل استخوان جناغ سینه‌ش رو لمس کرد: _سینه‌ام به خاطر گناهم می‌سوزه...محکومم به درد کشیدن. فصل اول✨ (فصل دومش توی یه بوک دیگه آپ شده.) Nᴀᴍᴇ: Sᴄᴇɴᴛ ᴏғ Hᴇᴀᴠᴇɴ 1 Cᴏᴜᴘʟᴇ: ᴠᴋᴏᴏᴋ, ʜᴏᴘᴇᴍɪɴ Gᴇɴʀᴇ: ᴅʀᴀᴍ, ᴀɴɢsᴛ, ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, sᴍᴜᴛ Wʀɪᴛᴇʀ: ᴀɴᴅʀᴏᴍᴇᴅᴀ Cʜᴀɴɴᴇʟ: @ᴘᴀᴘᴀᴄɪᴛᴀ01
جهنمی به شکل بهشت by AhuraTaheri7
20 parts Ongoing Mature
کوک یه مرد ارتشی که به دست گروه مرگ افتاده حالا نامزد او نامجون که فرمانده ارتش است خود را به هر دری میزند تا اورا از دست وی نجات دهد وی اورا به یک رقابت دعوت میکند و ... ب꯭خ꯭ش꯭ی ꯭ا꯭ز ꯭د꯭ا꯭꯭س꯭ت꯭ا꯭ن꯭: بیا اینجا جونگکوک... جونگکوک بدون هیچ حرفی همان جا ایستاد . وی گفت :این زن ها رو میبینی؟ برای نجات جونشون دارن اینطور تلاش میکنن و به شوهر هاشون خیانت میکنن ... ادما رو میبینی؟ !من دارم دنیا رو از این کثافتا پاک میکنم. وی با اسلحه ای که در دست داشت به زنی که روی بدنش بود شلیک کرد .بدن بی جان زن را روی زمین انداخت .اسلحه اش را به سمت زن دیگری گرفت :گفتم بیا جلو جونگکوک! با ترس به تخت نزدیک شد .وی عرق روی پیشانی اش را پاک کرد : حالا لباساتو دربیار جونگکوک با تعجب گفت :چی؟؟ وی به زن شلیک کرد :هر دقیقه ای که تلف کنی یکیشون میمیره جونگکوک. جونگکوک با تعجب به جنازه ی زن خیره موند :تو دیوونه ای! -اره عزیزم ... تو منو خوب میشناسی ---------------------------------------------------------------------------------- ژانر « درام ٫ عاشقانه ٫ پلیسی ٫ اسمات » شخصیت ها [ تهیونگ ٫ جونگکوک ٫ نامجون ٫ جین ٫ جیمین ٫ یونگی ٫ ییبو ٫ ژان ] کاپل اصلی«ویکوک» کاپل فرعی«یونمین،ییژان،نامجین» نویسنده : ahoora
You may also like
Slide 1 of 10
The orchid smell and the butterfly color cover
Hiraeth-(VK) cover
THE SECRET HUSBAND  cover
The Beast. [vkook/kookv] cover
One day of our lives~یک روز از زندگیمان cover
SAD LOVE cover
Heir of Wrath (Legacy of the Underworld1) cover
Snöflinga||Vkook|| cover
Sᴄᴇɴᴛ Oғ Hᴇᴀᴠᴇɴ | Vkook, Hopemin cover
جهنمی به شکل بهشت cover

The orchid smell and the butterfly color

5 parts Complete

عطر من و رنگ تو چه ترکیب قشنگی برای به گند کشیدن زندگی و دنیامون فقط کافیه نفس عمیق بکشی و جمله ی افسانه ای رو درحالی که به چشمای منتظر مشتاقم زل زدی بگی : «دوست ندارم» [completed]