• خلاصه: ابر انسان هایی بعد از جنگ جهانی برای ماموریت های نابودی و نجات، با ازمایش ها و اموزش های وحشتناک ساخته شدن تا توی هر شرایطی دووم بیارن و چشم و گوش بسته دستورات رو اجرا کنن. ________________________________________________________ - من میتونم ذهنت رو بخونم تهیونگ. میتونم بفهمم داری به رونها یا پوست تیره اما جذابم فکر میکنی. میتونم بخونم داری به اینکه همین الان با چاقوت شاهرگم رو بزنی و از شر تهدید به این بزرگی خلاص بشی، فکر میکنی. ولی نمیخوای حداقل یه بار طعم این رونها رو بچشی؟ تهیونگ با ناباوری خنجر کوچیک رو دور کرد و قدمی به عقب برداشت. باید از این به بعد جلوی این پسر بیشتر... • 𝐦𝐢𝐧𝐢 𝐟𝐢𝐜 𝐧𝐚𝐦𝐞 : ⓿⓿❻❾ 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯 𝐠𝐞𝐧𝐞𝐫 : 𝐚𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧 , 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 𝐰𝐫 : 𝐚𝐧𝐠𝐞𝐥