[ C o m p l e t e d ] "فکر کردی چه خری هستی؟" آلفا فریاد کشید، نگاهش تیره و پرههای بینیش گشاد شده بودند. نگاه خیره و عصبانی مرد باعث شد نفسهاش بری ده بشن. اون مرد قرار بود جفتش باشه. 'فردا قراره من زیر تنش باشم. با اون عضلهها و اون حجم از خشم، قراره داخل من باشه.' بهترین نیشخندش رو روی لبش نشوند، از همون نوعی که آلفاها از دیدنش متنفر بودند. "فکر میکردم منتظرمی شوهر عزیزم. من جفت آیندهاتم!" •امگاورس✓ •Persian Translation •Translated by: @Aidastylinson •Original Story by: @Outropeace #1 in Larry #1 in PersianTranslation #1 in Styles #1 in Tomlinson #1 in LouisAndHarryAll Rights Reserved