کوک امگایی فقط آرزوی یه زندگی عادی با جفتش در کشور مورد علاقش یعنی فرانسه داشت انتظار اینو نداشت دزدیده بشه اونم از طرف برده فروشان و جفت عوضیش یعنی کیم تهیونگ قسمتی از فیک: خیره به چشمای کهربایی جفتش کلماتش رو لرزون به لب اورد _حق با توئه من تمام تنم رو با رضایت خودم بهت تسلیم کردم اشتباه از من بود که بهت باور کردم اشتباه از من بود که جونمو به چشمای سرد و کهرباییت اسیر گذاشتم اشتباه از من بود که فکر کردم می تونم کاری کنم که قلبت برای من بتپه اشتباه از من بود که فکر کردم.... فکر کردم دوستم خواهی داشت