جیمین:میدونی معلممون استعفا داده؟ برگشتم سمتش. یونگی:چرا؟ جیمین:باید از آپات بپرسی. با بیاد اوردن اتفاقات ديروز دستمو به پیشونیم کوبوندم . یونگی:اخراجش کردن؟ جیمین: نه. ولی دیگه جرات نداشت با پسر یکی از ماهر ترین مافیا های جهان در بیفته. اداشو دراوردم. یونگی:ولی من اصلا نمیتونم مثل آپا باشم. جیمین:تو دیوونه ای یونگی.معلومه که نمیتونی مثل اون باشی. لبخندی به حرف دلگرم کنندش زدم جیمین:تو باید بهتر از اون بشی رفیق.. لبخندم جمع کردم. یونگی:فاک یو جیمین. جیمین: به من چه.از وقتی پاتو تو این مدرسه گذاشتی همه معلما ازت فرار میکنن. یونگی:یعنی اینقدر ترسناکم؟ سرمو انداختم پایین. آبوجی واقعا آدم ترسناکی بود ولی من مثل اون نبودم.خیلی سعی کرده بود منم مثل خودش کنه ولی همچنان موفق نبود.من دلم نمیخواست مثل اون بشم. با صدای در همه سریعا بلند شدیم. به کسی که همراه مدیر وارد کلاس شده بود نگاه کردم.نگاه تمام کلاس رو هیکل و صورت بی نقصش بود.درست مثل تابلو نقاشیی بود که با کلی ظرافت کشیده شده بود...... کاپل اصلی => تهگی کاپل فرعی=> کوکگی. هوپمین. نامجین. کوکجین. تهگی(تاپ :تهیونگ ) (باتم: یونگی) کوکگی(تاپ: جانگکوک) (باتم:یونگی) هوپمین(تاپ: هوسوک) (باتم:جیمین) نامجین(تاپ:نامجون) (باتم:جین) کوکجین(تاپ : جانگکوک) (باتم:جین)All Rights Reserved