جونگین یک پسر معمولی با دغدغههای معمولی بود، تا زمانی که تحت تأثیر یک گلیچ قرار گرفت و به بیرون از دنیاش منتقل شد. فهمید یک آواتار در یک دنیای شبیهسازی شدهست و دنیای اصلی دچار یک بحران زیست محیطی شده و نسل انسان در خطر نابودیه. انسانها هوش مصنوعی خودآگاهی ساختن که برای بقا بهشون کمک کنه و برای درک بهتر احساسات انسانی، باید دنیایی خلق و تجربیات انسانها رو حس میکرد. فهمیدن این که مادر، سازهای که موجودیتشون رو خلق کرده، چه تواناییهایی داره و قدرت به چه شکلی در دنیاش جریان داره؛ باعث شد درگیر اتفاقاتی بشه که خارج از مسیر سرنوشتش بود. با فهمیدن تمام اینها، جونگین به قدرتهایی دست پیدا کرد که به سمت خطر فرستادش و درنهایت باید بین حفظ دنیای خودش یا دنیای اصلی یکی رو انتخاب میکرد.