• خـلاصـه:
درست موقعی که با خودمون زمزمه میکنیم "دیگه از این بدتر نمیشه" صدای خندهی تمسخرآمیز سرنوشت توی گوشهامون زنگ میزنه.
حالا جونگکوک هم توی اون موقعیت قرار داشت. یک شبه از دیوار بلند حقیقت به پایین پرت شد و اجباراً روی صندلی ریاستی که هنوز میزبان لکههای خون پدرش بود، نشست. حالا باید اون امپراطوری بزرگ رو اداره میکرد و به گرگهای زخمی و عصبانی مقابلش آرامش میبخشید؛ اما میتونست؟
میتونست با افراد پدرش که بهخاطر گونهی خاصش میون گرگها، مخالف امپراطوریش بودن و نقشهی قتلش رو میچیدن، مبارزه کنه و همچنان روی صندلی ریاست بشینه؟!
• بـرشی از داسـتان:
- تو تبدیل میشی به عروسک خیمهشببازیِ من و میون انگشتهام به حرکت درمیای. کاری رو میکنی که من میخوام، چیزی رو به زبون میاری که من میگم. حتی اجازهی نفس کشیدنت باید از بین لبهای من صادر بشه.
- و تو؟ تبدیل میشی به کسی که توسط یه عروسک خیمهشببازی کنترل میشه.
⋄ 𝐍𝐚𝐦𝐞: Desultory
⋄ 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: KookV / VKook (Vers)
⋄ 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Omegaverse, Crime, Smut, Harsh
⋄ 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: Silvana
- اسم بابابزرگت چیه؟
+ کیم تهیونگ...
آقای کیم الان دیگه پدربزرگ شده. پسرش انگار فراموشش کرده و نوهش بعد از سالها قراره یه هفته پیشش بمونه و چی بهتر از این که توی این مدت براش داستان عشق اولش و اون پسرِ خرگوشی رو تعریف کنه؟
این فیک حول محور خاطرات گذشته و اتفاقاتی در حال که به همون خاطرات مربوط میشن میچرخه و داستان مردی غمگین رو دنبال میکنه که به خاطر دیگران، همیشه لبخند روی لبش بوده و سختیها رو تحمل کرده. اما اگر این دردها روزی غیر قابل تحمل بشن قراره چه اتفاقی بیفته؟
فیک ⊸ با درد لبخند بزن
⊱ ژانر ⊸ درام، رومنس، انگست
⊱ کاپل ⊸ VKook