قصــههای خشــم و خــون ༺ ← جلــد اول: طوفــان درحال شــکلگیـری «شاید خونی که توی رگهامون جاریه ما رو از همدیگه جدا کنه، ولی چیزایی هست که همهی خاندانها رو باهم یکی میکنه: عطش انتقام، خشمِ نبرد و میل به حکومت!» . . . ✔ فراموش نکنید که این داستان فقط یک فنفیکشنه. ❌ هرگونه کپیبرداری ممنوع! 🔞 محتوای این داستان ممکن است برا ی همهی سنین مناسب نباشد. با احتیاط مطالعه کنید! ⚠️ تعدادی از شخصیتهای این داستان در ویژگیهای ضاهری با صاحب اسامی اشتراک دارند؛ غیر از آن، همه چیز زاییدهی ذهن قصهپرداز است. 📌 آپ: در مرحلهی چرکنویس! 📌 تولد: 📌 انتشار: ✑ 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫↝𝐄𝐥𝐥𝐚. 𝐑. 𝐉.All Rights Reserved