دوزتان این فیک صافته
تک پارتی
★★
تهکوک زوج خوشبختی که تصمیم میگیرند که از پرورشگاه ی بچه بیارن و خانوادشون بزرگ کنن
و با کیوت ترین موچی دنیا اشنا میشن ولی جونگکوک هیچ وقت نمیفهمه این موچی قراره شوهرش مال خودش کنه :)
خلاصه : تهیونگ امگایی که برای کارشناسی بورسیه دانشگاه هنر نیویورک رو میگیره و با هوسوک و رزیتا و جونگکوک همخونه میشه ...
البته که زندگی در کنار جونگکوک براش بدون دغدغه نخواهد بود چون هردو دچار عشقی میشن که ازش فرارین ....
بخشی از داستان :
دیگه نمیتونست جلوی احساساتش رو بگیره!
انگار تک تک سلولهای وجودش، از بیرحمی اون فرشتهی شکلاتی به درد اومده بود.
چشمای قرمز و اشکآلودش رو به موجودی که، هر پلک زدنش قلبش رو زیر و رو میکرد، دوخت.
با دیدن چشمان اشکی تنها عشق زندگیش، حالش ویرون تر شد. دستای لرزونش رو به صورتش کشید تا شاید آروم بشه.
با صدای گرفته و بمش گفت:
-من نمیدونم تو از من، توی تصوراتت چه هیولایی ساختی شکلات؛ اما من بدون تو خوب بودم.
بیقراریش بیشتر شد و فریاد کشید:
-من بدون عشق تو بهتر از این ها بودم. تو منو عاشق خودت کردی و باید مسئولیتش رو قبول کنی...!
____________
کاپل اصلی :کوکوی
کاپل های فرعی :هوسوک_رزیتا/نامجین
داستان بیشتر محوره کوکوی میچرخه و برای کاپل دیگه ای این فیک رو شروع نکنید
#kookv#کوکوی#bts