کامل شده :) این بوک شامل دو رمان می باشد ______ تهیونگ هیچوقت فکرش رو نمیکرد که وقتی ارزو میکنه تا دوست پسرش برای اون وقت بزار ، فرشته ی ارزو اون حوالی باشه و حرف هایش رو بشنوه . : من باز خرگوشششش شدم ، بهم هویج بد باید برم سرکار خرگوشک تنها با خوردن هویج به حالت انسانی ش باز می گشت . لبخند ترسناکی به روی لب های پسر می نشیند ، اون روز گذشته تمامی هویج هارو به تنهایی خورد بود . : هویج نداریم .... ____هدیه ی نامناسب یه ببر گنده هدیه ی تولد چندان مناسبی به یه خرگوش نبوده. : اییییی.... گوشم از دهنت در بیار. انگاری که اون پشمالوی گنده زبون نفهم تر از این حرفا بود، چونکه داشت با اون زبون تیغ تیغیش کل صورت جونگ کوک لیس می زد. : کممکککککک... این میخواد منو بخوره...اههههههه..... ویکوکAll Rights Reserved