جئون ونوو آیدل با تجربهای که سی و هفت سال سن داره، با وجود اینکه به عنوان یکی از اعضای گروه سونتین موفقیتهای زیادی کسب کرده، اما با نزدیک شدن به چهل سالگی همه چیز برای ونوو گیج کننده میشه و احساس میکنه که سالهای زیادی رو بدون توجه به خودش گذرونده. برای مقابله با افسردگی روانپزشک ونوو ازش میخواد که مدتی از کار فاصله بگیره و تجربیات متفاوتی رو کسب کنه. روزهای استراحت موقت ونوو هم مثل روزهای دیگه کسالت بار میگذشتن تا اینکه در نیمه شب خیلی اتفاقی روی صندلی انتظار مترو با زن جوان و عجیبی ملاقات میکنه. هانیل، اون خودش رو اینطور معرفی کرد. زن خارجی که چشمهای درشت و زیبایی داشت و به خوبی کرهای صحبت میکرد، در ظاهر یک دختر ساده و عادی به نظر میرسید اما ونوو بعد از مدتی فهمید که هانیل درک عمیق و متفاوتی از زندگی و اطرافش داره و با وجود اختلاف سنی نسبتا زیادشون خیلی خوب میتونه افکار و احساسات مرد رو درک کنه. هانیل زن جوان و مرموزی که به تازگی قدم به سن سی سالگی گذاشته، در گذشته چه اتفاقاتی رو تجربه کرده؟ آیا رازی برای پنهان کردن داره؟ آیا اون زن عجیب میتونه زندگی ونوو رو دستخوش تغییرات کنه؟ با من همراه باشید، با یک داستان عاشقانهی آروم از سرگذشت عشق و درد.All Rights Reserved