WonderLand
  • Reads 1,760
  • Votes 333
  • Parts 15
  • Reads 1,760
  • Votes 333
  • Parts 15
Ongoing, First published Nov 03, 2023
چه اتفاقی برای جیسونگِ روان‌پزشک میتونه بیوفته وقتی بفهمه قراره از کارش اخراج‌بشه‌یابدتر، چی میشه اگه آخرین نفس هاش رو توی اون سیرک لعنتی و دقیقا بعد از آشنایی با اون پسر روانی بکشه..اسمش..چی بود؟..آاها...
 لی مینهو.! 
.
. 
. 
+"توام  دیدیش.؟" 
-"چی رو.؟"
"همون چادر های سیاه با خطای طلایی رو.!" 
-"توهم زدی بیا بریم.". 
+"ولی من دیدمش درست همونجا چادر هایی که با سیم های مشکی از بالا به هم وصل شدند, و..اون پسر مشکی پوش که روی سیم ها، نشسته..؟! 

𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:Minsung, Hyunlix,.. 
☽︎
𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:Romance ,Smut, Dark, Psychologic, Dram, angest.. Circus HAPPY END 
☾︎
𝐁𝐲:HAEYEON 

آپ: فقط خدا میدونه،
All Rights Reserved
Sign up to add WonderLand to your library and receive updates
or
#527minsung
Content Guidelines
You may also like
Shine in the dark by haniehislamy
37 parts Ongoing
کاپل : yoonmin _ Kookv , Vkook _ ? ژانر : 1 : فول تخیلی ، امگاورس ، سلطنتی ، انمیز تو لاورز ، اسمات 2 : تراژدی ، انگست ، دارک رمنس 3 : سفر در زمان ، رمنس ، هپی اند (همراه با تصویر) از دستش ندید که خاص ترین فیکه ! 🌓 در سرزمین پارادایس ، همه با یکی از نژاد های شش گانه متولد میشدند.... آب... آتش... باد.... خاک.... نور... و تاریکی ! چی میشه اگه پادشاه جونگکوک ، آلفای اصیلی که پرقدرت ترین نژاد یعنی نور رو داره برای به دنیا آوردنِ ناجیِ سرزمین ، دنبال جفت حقیقیش بگرده؟ و چی میشه اگه جفت حقیقیش ، تهیونگ باشه؟ یه آلفای اصیل از نژاد تاریکی.... درست نقطه ی منفورِ مقابلش ! **** _ ازت متنفرم... _ همچنین! و لحظه ی بعد ، لبهاشون روی هم کوبیده شد.‌‌... ****** قلبی که هیچ وقت نمی‌تپید ، حالا ضربان داشت..... دیدنِ اُمگایی که شورِ زندگی از وجودِ درخشانش میبارید ، یخِ قلبِ پادشاه مین ، بیرحم ترین پادشاهِ تاریخ رو شکسته بود ! _بعد از دیدنِ انعکاس ماه توی چشمهات ، قلب مُرده ی من لرزید....حالا دیگه اون قدرتم نیست.... بزرگترین نقطه ضعفمه.... ! لطفاً ازم نترس پرنس.... من هیولا نیستم ! ****** سوال اینجاست‌‌.... ناجیِ پارادایس کی میتونه باشه ؟؟ ****** قسمت اول : درخشش ... اینجا بهشتِ منه ! قسمت دوم : تاریکی... منو از این جهنم نجات بده ! قسمت سوم : .....؟ [توی این فیک همه چیز میدرخش
  ‌𝑨𝘶𝘳𝘰𝘳𝘢 by Theaurrora
75 parts Ongoing
<<کامل شده>> مینهو خوناشام نود ساله که طلسم شده و تنها راه شکستن طلسمش، نوشیدن خونِ شاهرگ معشوقشه تا جایی که معشوقش جونشو از دست بده. پس مینهو قلبشو قفل و زنجیر میکنه تا هیچ وقت دلبسته کسی نشه. اما آیا سرنوشتش اینجوری رقم میخورد؟ شاید یک پسربچه عجیب وارد زندگیش بشه و قلب خوناشام سرد و غم دیده قصه رو به اسارت چشم های آبیش در بیاره! و این شروعی هست برای اغازِ این عشق بی ثمر، بین یک خوناشام طلسم شده و انسان. -"برای من برقص جیسونگ..بذار با هر تکونی که به پاهای زیبا و دست های ظریفت میدی بپرستمت..مثل مسیحی که خداشو میپرستید" و حالا مینهو رو به روش فقط یک قوی زیبا میدید که روی موج های کوچیک دریاچه میرقصید. مثل فرشته بی بالی بود که با هر چرخش میخواست پرواز کنه اما بال هاشو چیده بودن. اون پسر چی تو وجودش داشت که با اینهمه کبودی روی بدنش، هنوزم دلفریب و زیبا به نظر میرسید؟ Fic Name : Aurora Couples : MinSung , HyunLix Genre : vampire, Romance , Slice of Life, School life ,ballerina , Smut, Happy end Writer : Aurora
You may also like
Slide 1 of 10
Gloomy  cover
Shine in the dark cover
ma déesse  cover
Halcyon Days [MinSung] cover
  ‌𝑨𝘶𝘳𝘰𝘳𝘢 cover
lee family book cover
Prince's special flavor cover
KOMOREBI | Minsung cover
one week and a half(chanjin) cover
ᴅɪꜱᴛᴀɴᴄᴇ cover

Gloomy

23 parts Ongoing

مینهو به سرعت پیراهن او را بالا زد و اجازه اعتراض را به جیسونگ نداد. از دیدن آن کبودی های وحشتناک، بالاخره حالت چهره اش تغییر کرد و چشمانش کمی نگرانی را نشان داد ولی دوباره احساساتش پنهان شدند. جیسونگ از آن حرکت متحیر شده بود. برای لحظاتی بی حرکت ماند و به صورت او خیره شده بود... بعد چند لحظه به خودش آمد. دستان مینهو را کنار زد و بلند شد. با جدیت و سردی به او نگاه کرد. از عصبانیت و تنفر بسیار نسبت به آن حرکت مینهو دستانش شروع به لرزش کرد. برای کنترل دستانش، آنها را مشت کرد. بی اختیار یک دستش را بالا آورد و مشتش را به سمت صورت مینهو روانه کرد. اما مینهو به سرعت ساعد دست اورا گرفت و متوقفش کرد. در همان حالت پرسید : + کی اینکارو باهات کرده؟ Genre: Yaoi, Mystery, High school, action Couple: Minsung, Hyunlix لطفا حمایتم کنین🌛🤍 حتما نظراتتون رو هم بهم بگین، چون واقعا بهم انگیزه نوشتن میده:))