🌹 Fake Omega is real🌹
  • Reads 17,465
  • Votes 2,870
  • Parts 44
  • Reads 17,465
  • Votes 2,870
  • Parts 44
Ongoing, First published Nov 05, 2023
عطری که گمشده رایحه ای که نیست برای جئون بزرگ که همه چیز داره اما سال هاست توی سرگردانی به سر میبره ......چث

پسری که با خوانواده کوچیکش خوشبخته ،خانواده ای که فقط هشت ساله ساحبش شده اما یه روز یه تلنگرکوچیک تمام زندگی سادش رو بهم میریزه ....
تمام زندگیش رو تلاش کرده زحمت کشیده وحالا همه چیز درحال فرو پاچیه ،باید چه کاری انجام بده آیا باید به تنها فرد زندگیش یه دروغ خیلی بزرگ بگه؟.....

کاپل ها =کوکمین.تجینام.سپ
من نانام واین دومین کارم توی واتپده لذت ببرید عزیزان
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add 🌹 Fake Omega is real🌹 to your library and receive updates
or
#13رمانتیک
Content Guidelines
You may also like
|Aurora|°شفق قطبی° by hadiskol
6 parts Ongoing
|Aurora|°شفق قطبی° _بیا پایین عقلت و از دست دادی؟ +ولم کن به تو هیچ ربطی نداره. _ربط داره بیا پایین کلافه از کشمکش های بیخود با صدای بلند تری رو به پسر بزرگتر گفت: +دستم و ول کن چیکاره‌‌ای تو؟ مفتش اینجایی؟ _اره مفتشم! مفتش اونایی که عقل ندارن. دستش را کشید که از دست آن پسر آزاد شود ولی بازم ناموفق بود. ناله وار زمزمه کرد: + بزار بمیرم، بزار خودم و خلاص و راحت کنم. پشت دست پسر کوچکتر را نوازش کرد و گفت: _چرا؟حداقل به کسایی که بعد مرگت نابود میشن فکر کن انقدر خودخواه نباش. ایندفعه پسر کوچکتر دستش را محکم تر کشید که بالاخره آزاد شد. مغموم و غم زده به رو برو خیره شد. + اصلا فکر نمیکنم کسی یادش باشه که منی وجود داره. حتی نزدیک ترین آدم زندگیم... عشقم... دستش ایندفعه با قدرت به سمتی کشیده شد، صدای پسر ایندفعه نرمش قبلش را نداشت. با اطمینان و جدیتی که در صدایش حس میشد نزدیک پسر زمزمه وار گفت: _من! من دوست دارم اندازه تمام کسایی که باید دوست میداشتن و این حس و ازت دریغ کردن. اندازه تمام نفرتی که بهت دادن، دوست دارم! بهت زده به جایی که فکر میکرد ایستاده باشه نگاه کرد: +ولی تو که پسری... Genre:Angst,Draama,Smut Couple:kookmin,Secret
Babysitter🤍🍼 by Aidajmthyou744
20 parts Ongoing
تحولات زندگی تهیونگ، الفای مغلوب توی یک روز اتفاق افتاد! تصادف مرگ غم پایان و شروعی دوباره اما چی میشه اگه تمام تحولات او بخاطر خانواده اش باشه؟ و چی میشه اگه عزیزترینش زنده باشه؟ 🤍🍼🤍🍼🤍🍼🤍🍼🤍🍼🤍🍼🤍🍼🤍🍼🤍 Fanfiction:babysitter Couple:Vimin Sub-copule:yoonkook_Namjin Gener:omegavers_ampreg_drama_romance_angest_smut🔞 خلاصه ای از فیکشن: 🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀 باران تمام لباسش را خیس کرده بود اما هنوز به قبر روبه روش نگاه می‌کرد. بچه توی بغلش گریه میکرد و لباسش را چنگ میزد. به بچه توی بغلش نگاه کرد. چشماش پر اشک بود،بچه را به خودش فشرد. _اپا مراقبته ته مینم 🖤❄️🖤❄️🖤❄️🖤❄️🖤❄️🖤❄️🖤❄️🖤❄️🖤 سرش را به شیشه ماشین تکیه داد. اینکه هیچ چیزی یادش نمی اومد و این خیلی دردناک و وحشتناک بود. حتی نمیدونست کیه؟ با دستی که حس کرد سرش رو کمی کج کرد. پسری را دید که با لبخند غمگین نگاهش میکرد. _همه چیز درست میشه جیمین بهت قول میدم! روز های اپ:جمعه ها وضعیت:کامل نشده! #vimin #parkjimin #kimtaehyung #minv
love me(عاشقم باش)(kokmin) by Fmary1999
35 parts Ongoing
جیمین ،پسری که از ۵سالگی توسط پدرش در حال شکنجه بوده ،اما بالاخره خداوند فرشته نجاتی رو به سمتش فرا میخونه. کوک،پسری که تصمیم داره انتقام مرگ پدرش رو بگیره. مافیا ها همیشه قرار نیست ادم بدِی داستان باشن. زمانی درد رو بیشتر حسم میکنیم که چیزی رو از دست میدیم. مثل از دست دادن یکی از عزیزانمون.مثل از دست دادن سلامتی.مثل وقتی که بچه ایم و بستنیمون از دستمون میوفته زمین.مثل زمانی که اعتماد یک نفر رو از دست میدیم.مثل زمانی که عشق کسی رو از دست میدیم. اما تمام این از دست دادن ها ماله زمانیه که از اول چیزی رو داشته باشیم. اما اگر چیزی از اول وجود نداشت چی؟ اونوقت دیگه درد نمیکشیم؟ یعنی دیگه عذابی در کار نیست؟ پس چرا اون هنوز داشت درد میکشید؟ چرا هنوزامید داشت وقتی در اتاق باز میشد کسی به کمکش بیاد در حالی که میدونست قراره درد جدیدی رو تجربه کنه؟ ایا کسی برای نجات جیمین میومد؟ ایا کوک موفق به گرفتن انتقام مرگ پدرش میشد؟ پایان :۱۵شهریور ۱۴۰۳ ورژن ویمین هم داره و میتونید ازش لذت ببرید
You may also like
Slide 1 of 10
|Aurora|°شفق قطبی° cover
𝐂𝐇𝐀𝐑𝐌𝐄𝐑 | 𝐊𝐕 | 𝖥𝗎𝗅𝗅 cover
Babysitter🤍🍼 cover
love me(عاشقم باش)(kokmin) cover
lost treasure cover
𝘼𝙢𝙖𝙧𝙞𝙨🌙 cover
Sugar Daddy  cover
🍷|ᴛʰʳᵉᵉ sᵗʳᵃⁿᵍᵉʳˢ|• [vkookmin] cover
cheeky lover cover
🚷 MY RED BALLERINA🚷 cover

|Aurora|°شفق قطبی°

6 parts Ongoing

|Aurora|°شفق قطبی° _بیا پایین عقلت و از دست دادی؟ +ولم کن به تو هیچ ربطی نداره. _ربط داره بیا پایین کلافه از کشمکش های بیخود با صدای بلند تری رو به پسر بزرگتر گفت: +دستم و ول کن چیکاره‌‌ای تو؟ مفتش اینجایی؟ _اره مفتشم! مفتش اونایی که عقل ندارن. دستش را کشید که از دست آن پسر آزاد شود ولی بازم ناموفق بود. ناله وار زمزمه کرد: + بزار بمیرم، بزار خودم و خلاص و راحت کنم. پشت دست پسر کوچکتر را نوازش کرد و گفت: _چرا؟حداقل به کسایی که بعد مرگت نابود میشن فکر کن انقدر خودخواه نباش. ایندفعه پسر کوچکتر دستش را محکم تر کشید که بالاخره آزاد شد. مغموم و غم زده به رو برو خیره شد. + اصلا فکر نمیکنم کسی یادش باشه که منی وجود داره. حتی نزدیک ترین آدم زندگیم... عشقم... دستش ایندفعه با قدرت به سمتی کشیده شد، صدای پسر ایندفعه نرمش قبلش را نداشت. با اطمینان و جدیتی که در صدایش حس میشد نزدیک پسر زمزمه وار گفت: _من! من دوست دارم اندازه تمام کسایی که باید دوست میداشتن و این حس و ازت دریغ کردن. اندازه تمام نفرتی که بهت دادن، دوست دارم! بهت زده به جایی که فکر میکرد ایستاده باشه نگاه کرد: +ولی تو که پسری... Genre:Angst,Draama,Smut Couple:kookmin,Secret