- دادگاهِ سرنوشتِ من و تو، قاضیِ عادلی نداره. ما محکومیم به اجبار، به سکوت... اینجا هیچکس فریاد دادخواهیِ ما رو نمیشنوه، چون عشق ما نقض کنندهی قوانین جهانه، نقض کنندهی هرچیزی که تا الان بهمون یاد دادن! این عشق، ورای دنیای محدود من بود. من با تو، همه چیز رو فراموش کردم؛ من با تو همه چیزم رو باختم. لبهای خشکیدهش رو با زبونش تر کرد و به صورتِ رنگپریدهی پسر چشم دوخت. گفتنِ آخرین جملهاش مثل کشیدن تیغ روی شاهرگ، براش دردناک و طاقتفرسا بود و بند بند وجودش از به زبون اوردن این جمله میلرزید. بغضش رو قورت داد و با صدای شکستهای زمزمه کرد: - تو... تو گـناه منـی؛ تو گنـاه منـی جئـون جونـگکـوک...! ◂ کاپل : ویکوک/کوکوی ◂ ژانر : جنایی، حقوقی، درام، انگست، رمنس، اسمات ◂ نویسنده : Regan ◂ زمان آپ : سهشنبهها