[کاملشده] «میگم... اگه دکتر باهاش حرف بزنه، شاید قبول کنـ...» با صدای برخورد محکم بشقاب و تکون خوردن شدید میز، توی جاش پرید و با شنیدن فریاد مرد چشمهاشو بست. «ساکت شو جونگکوک، گفتم نمیخوام! دهنتو ببند!» هول محکمی به میز داد و با قدمهای بلندش سمت اتاق رفت و در رو بهم کوبید. جونگکوک با ناباوری، شوک زده نگاهش رو به میز دوخته بود، چراکه هضم وضعیت پیش اومده خیلی کار سختی بود. همسر همیشه ملایم و پختهاش، کسی که هیچوقت خم به ابرو نمیآورد و موقعیتهایی که خودش عصبانی بود سعی میکرد با صدای آروم و آرامبخشش آرومش کنه، حالا چه بلایی سر تهیونگِ همیشه ملایمش اومده بود؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــ༺Ferita ༻ــــــــــــــــــــــــــــــ ✤ganer: Angst, Romance, smut ✤Couple: Taekook (vers) Telegram: @lunenoire_6 ~𝓜𝓸𝓸𝓷𝓼𝓪𝓷 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓼 𝔂𝓸𝓾♡
12 parts