دستمو با شتاب از دست قویش کشیدم بیرون.
؟:دست از سرم بردار.... چرا همه جا دنبالم میای.
؟؟: خودت چی فکر میکنی کیتن؟
به سمتم خم شد جوری که لباش به گوشم بخوره زمزمه کرد.
؟؟:شایدم واسه این باشه که زیادی شیرین بودی..😏
ازش فاصله گرفتم. خواستم فرار کنم که با سدی از مردان سیاه پوش مواجه شدم. با ترس قدمی به عقب برداشتم.
؟؟: میخوای کارو سخت تر کنی لیتل؟
لرزش دستو پام بیشتر شده بود. رو زمین نشستمو به سختی خودمو به عقب کشیدم. دستامو جلوم سپر کردم. با دادو گریه گفتم:
؟: یکی کمکم کنه...
شاید این کار اشتباه بود..... شاید باید به آپا گوش میدادم.... شاید نتونم انتقام بگیرم.... معذرت میخوام اوما نتونستم انتقامتو بگیرم... متاسفم..
؟؟:چیزی نیست لیتل بوی. ددی کنارته.
تهگی🟰 تهیونگ 🔝
Want to ask me questions? See my behind the scenes? Even see my upcoming story sneak peeks?
Here you can request for a chapter read request as well as critique. There's even something better-talking to me about anything you want!