Dead detective ! ( Johnlock ‌) - Smith - Wattpad

Dead detective ! ( Johnlock ‌)

Reads 2,820
Votes 400
Parts 9

Reads 2,820
Votes 400
Parts 9

bts daddy gay horror hot john johnlock love sherlock sherlocklovestory teahyng zombie اسمات جانلوک داستان رمان شرلوک طولانی عاشقانه عشق فیکشن لزبین گی

قرار بود ماهِ عسل به من و شرلوک خوش بگذره ؛
ولی کی فکرش رو میکرد که سرنوشت ما رو مجبور کنه که در پایان دنیا برای زنده موندن یه فسقلی کوچولو تلاش کنیم ؟ 
‌وضعیت : پایان یافته.All Rights Reserved

bts daddy gay horror hot john johnlock love sherlock sherlocklovestory teahyng zombie اسمات جانلوک داستان رمان شرلوک طولانی عاشقانه عشق فیکشن لزبین گی

Table of contents

9 parts

Sign up to add Dead detective ! ( Johnlock ‌) to your library and receive updates

or

Content Guidelines

You may also like

𝐇𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐢𝐚 - 𝐟𝐢𝐫𝐬𝐭 𝐲𝐞𝐚𝐫 by HSMinFic

◽𝑺𝒖𝒊𝒎𝒊𝒏 ◽جایی در قلب بریتانیا؛ میان تمام شلوغی ها و زیر چشم انسان هایی بدون موهبت بزرگ ستاره ها، جشنی خارق العاده برپا گشته. مردان و زنان خون خالص از تمامی ایالت ها مشتاق مشارکت در بالماسکه بودند. غیر از دو مرد قدرتمند! مردانی که با اصرار شخص دیگری وارد جشن شدند و درنهایت راه خود را در کنار یکدیگر می یابند. اما این همراهی شبانه چه آسیبی برجای می‌گذارد؟ ▫️ 𝑫𝒓𝒂𝒓𝒓𝒚 ; 𝒅𝒓𝒂𝒄𝒐 𝒎𝒂𝒍𝒇𝒐𝒚, 𝒕𝒐𝒑 𖦹 𝒉𝒂𝒓𝒓𝒚 𝒑𝒐𝒕𝒕𝒆𝒓, 𝒃𝒐𝒕𝒕𝒐𝒎 ▫️ 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 ▫️𝑫𝒓𝒂𝒎𝒂 ▫️ 𝑭𝒂𝒏𝒕𝒂𝒔𝒚▫️𝑳𝒊𝒕𝒍𝒍𝒆 𝑺𝒎𝒖𝒕 ▫️ 𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈 ▫️ 𝑺𝒄𝒉𝒐𝒐𝒍 𝑳𝒊𝒇𝒆

ᴅɪꜱᴛᴀɴᴄᴇ by Candy_7883

سال ها استوار و قوی زندگی کرد تا دوتا توله آلفاش احساس نداشتن والد آلفا رو تجربه نکنند. اما.. اونا نیاز به والد آلفا دارن.. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاپل: ویمینکوک ژانر: عاشقانه.. اسمات.. ددی کینک... انگست... تریسام پایان بندی: هپی اند

Hyunlix. by TheKimZhang

ترجمه ی یسری از مانهواهای هیونلیکس. Translation of several manhwas about Hyunlix.

game destiny by samira_f59

ژان پسریک خونواده ثروتمند اما مغرور،ییبو پسری فقیرکه درحین درس خوندن دنبال کارمی گرده تابتونه تحصیلاتش رو ادامه بده.ولی روزگاراین دوتارو کنارهم قرارمیده وبعدبطرزوحشتناکی جدامیکنه. بامن همراه باشین تا ببینیم تقدیرشون چیه وچی میشه تاپ:ییبو

Dancing Light by samira_f59

دوهمسرعاشق وکیل و دادستان و مرگ دردناک و وحشیانه اونها.یتیم شدن پسرشون و ازطرفی مادری در پی کشتن بچه خودش برای رسیدن به ثروت مردی دیگه. سرنوشت ژان و ییبو چجوری قراره بهم گره بخوره؟ آیا ییبو می تونه زنده بمونه؟ با من همراه باشین تاپ :ژان

Heartbeat |sevensome| by 13butterfly7

کاپل : سون سام ژانر: امگاورس / امپرگ / اسمات / روزمره 🚫بوک نامنظم اپ میشه اگه مشکلی دارید فعلا خوندنش رو شروع نکنید، از تابستون آپش منظم میشه🚫

Strange [Drarry Persian Translation] by _gloomyblue

[Completed] بعد از سومین سالش توی هاگوارتز، زندگی برای هری پاتر عجیب غریب شد. چیزهایی رو متفاوت از قبل میدید و احساس میکرد. و حتی بعضی مواقع چیزهایی رو متفاوت میشنید. مهمتر از همه، اون دراکو مالفوی رو متفاوت از قبل میدید. Credit to: @adrarrynight

🪷Peck Kim🪷 by BarbiNana

باربی نانا 🧚‍♀️تقدیم می کند 🌺پک کیم🌺 ⛔️((توجه توجه پارت ها بهم ریخته هستش لطفاً با شماره پارت ها پیش برید ))⛔️ قسمتی از فیک با خودش فکر میکرد چطور این اطلاعات به بیرون درز کرده بود اونا از کجا فهمیده بودند که اون بچه عضوی از پک اونا شده حالا باید با این موقعیت چه کار انجام می‌داد ...از یک طرف وضعیت ناراحت کننده اون پسر بچه از طرفی دیگه امگای پکش و از طرفی هم اعضای پک که توی شک بدی قرار گرفته بودند، همه اونا از جمله خودش هنوز باورشون نمیشد که همچین کاری کرده بودند... اوه الهه ماه اونا چی بودند؟؟!!...((یک پدوفیل؟؟)) دوستان عزیزم توجه داشته باشید که این فیک سون سام هست و همه اعضا به نوع خودشون کارکتر اصلی هستند

Gravity by unique19899

نویسنده: Poppy X مترجم: Unique اون هیچ‌وقت خیانت نمی‌کنه. نه. خیانت نمی‌کنه. وانگ ییبوی اون؟ نه. خیانت نمی‌کنه. وانگ ییبو این‌جوری نبود، اون هرگز توی پنج سال رابطه‌شون به کس دیگه‌ای نگاه نکرده بود. شیائو جان هیچ‌وقت مجبور نبود نگران این باشه که یک غریبه شوهرش رو ازش بگیره. پس چرا این‌قدر از درون حس پوچی داشت؟ چرا کابوس‌هایی می‌دید که در اون ییبو بلاخره ازش خسته می‌شد و اون‌ رو به خاطر یک امگای جوان‌تر که کمتر بهش می‌چسبید رها می‌کرد؟ آپ: یکشنبه‌ها

flowers on my skin|drary by _sev_iiin

-درحال ادیت- "نتونستم جلوش رو بگیرم، اولش مثل یک دانه ی کوچیک توی قلبم نشست و بعد بزرگ شد، با بزرگ شدنش کنترل و پنهان کردنش هم سخت تر شد، بعد مثل یک شاخه ی بزرگ و قوی کل من رو احاطه کرد و من فقط-فقط نتونستم جلوش رو بگیرم." دریکو دستش که هنوز روی شانه هری بود را به سمت صورتش آورد.چانه او را گرفت و بلند کرد.هری را که نگاهش بر روی زمین بود،وادار کرد تا به او نگاه کند.لبخند کوچکی به هری زد. "مقاومت نکن.بذار روحت با روحم قاتی شه.بذار فقط‌‌ تمام وجودم از تو پر بشه،بذار فقط اسم تو روی لب‌هام جاری بشه. بذار فقط صدای تورو بشنوم،بهم اجازه بده تا با بوی تن تو مست شم،بهم اجازه بده تا چشمان خاکستری ام فقط در چشمان جنگلی تو غرق شه." هری از حرف های او تعجب کرد،اما نتوانست جلوی درخشش چشمانش را بگیرد.دریکو لب هایش را با زبانش خیس کرد و با صدای ملایمی که هری هرگز قبلاً نشنیده بود به سخنانش ادامه داد:"بذار پوستت رو لمس کنم، بذار گلها روی پوستت شکوفا شن." _ __ __ _ پروردگارا،به مردی همچو زیبایی بهار عشق ورزیدم.با موهایی که گل بابونه آغشته در آن است. پروردگارا،آن مرد به مردی همچو زمستانی سفید عشق ورزید. با موهایی که از نور زیبا و فریبنده ماه می‌درخشد. "Persian Translation" cr:@malfoyunyesilelmasi

You may also like

Slide 1 of 10

𝐇𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐢𝐚 - 𝐟𝐢𝐫𝐬𝐭 𝐲𝐞𝐚𝐫 cover

game destiny cover

Dancing Light cover

Heartbeat |sevensome| cover

Strange [Drarry Persian Translation] cover

🪷Peck Kim🪷 cover

flowers on my skin|drary cover

𝐇𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐢𝐚 - 𝐟𝐢𝐫𝐬𝐭 𝐲𝐞𝐚𝐫

◽𝑺𝒖𝒊𝒎𝒊𝒏 ◽جایی در قلب بریتانیا؛ میان تمام شلوغی ها و زیر چشم انسان هایی بدون موهبت بزرگ ستاره ها، جشنی خارق العاده برپا گشته. مردان و زنان خون خالص از تمامی ایالت ها مشتاق مشارکت در بالماسکه بودند. غیر از دو مرد قدرتمند! مردانی که با اصرار شخص دیگری وارد جشن شدند و درنهایت راه خود را در کنار یکدیگر می یابند. اما این همراهی شبانه چه آسیبی برجای می‌گذارد؟ ▫️ 𝑫𝒓𝒂𝒓𝒓𝒚 ; 𝒅𝒓𝒂𝒄𝒐 𝒎𝒂𝒍𝒇𝒐𝒚, 𝒕𝒐𝒑 𖦹 𝒉𝒂𝒓𝒓𝒚 𝒑𝒐𝒕𝒕𝒆𝒓, 𝒃𝒐𝒕𝒕𝒐𝒎 ▫️ 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 ▫️𝑫𝒓𝒂𝒎𝒂 ▫️ 𝑭𝒂𝒏𝒕𝒂𝒔𝒚▫️𝑳𝒊𝒕𝒍𝒍𝒆 𝑺𝒎𝒖𝒕 ▫️ 𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈 ▫️ 𝑺𝒄𝒉𝒐𝒐𝒍 𝑳𝒊𝒇𝒆