༨ Action🚬, Policy🚨, Romance🍷, Smut🔞
༨ Vkook, yoonmin, namjin
وقتی سیاهی شب به دل آسمون چنگ انداخت، صدای آژیرهای پلیس به گوش رسید و با اولین شلیک بازی شروع شد.
چراغهای قرمز و آبی، آسفالتهای خیس رو رنگآمیزی میکنن و خون در حال چکه از انگشتهای لرزان پسر، چاشنی روح جنایت رخداده میشه.
"متأسفم که تمام مدت مثل یه سگ وفادار زیر دستت بودم، نه مثل یه برادر کنارت!"
"چرا قلب همیشه به آدم اشتباهی عشق میورزه؟"
"من بهت باختم؛ اما جالب اینجاست که از باختن به تو لذت میبرم!"
"تو اومدی؛ اومدی و فهمیدم من یه غنچهام که نمیتونه شکوفه بده و تو یه رویایی که نمیتونه واقعی شه!"
ما مثل مهرههای شطرنج، یکی یکی خونهها رو طی میکردیم. گاهی یه سرباز، وزیر رو از زمین بیرون میکرد و گاهی مهرههای همرنگ، باهم درگیر میشدن... ما مهرههایی بودیم که وسط دومینوی زندگی، عضوی از چرخهی انتقام شدیم. میتونستیم این اتفاقات رو به هر بازیای که بخوایم تشبیه کنیم؛ از دومینو تا شطرنج اما حقیقت هیچ وقت تغییر نمیکرد! چون در آخر، همگی ما 《رنجدیده》 بودیم.
𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝐌𝐘 𝐂𝐎𝐌𝐌𝐀𝐍𝐃𝐄𝐑🔞
[Completed]
«جونگکوک، سربازی که دو ماه به پایان خدمتش مونده و فکر میکنه که میتونه به آسونی سربازیش رو تموم کنه؛ اما با انتقال فرماندهی جدید به پادگانشون، تمام معادلاتش بههم میریزه.»
- اگه اینقدر علاقه به مردن داری... میتونم زودتر از این تمرینهای کشنده دخلت رو بیارم!
جونگکوک که گونه و چونهاش توی دست بزرگ فرماندهاش تحت فشار بود، نالهی آرومی کرد و جوابش رو داد:
- آه...فرمانده... اینقدر دوست داری من رو با دستهای خودت بکشی؟
تهیونگ نیشخندی زد و با ولکردن چونهاش؛ انگشت شستش رو سمت زخم ابروی سربازش برد و نوازشش کرد.
- تو این مدت... جز کشتنت به چیز دیگهای فکر نکردم!
«اتمام یافته»
⊹ کاپل⤟ویکوک
⊹ژانر⤟سربازی-رومنس-اسمات-اکشن-انگست