دست نوشته های باران خورده - Ophelia - Wattpad

Story cover for دست نوشته های باران خورده by Ophelia_moon_uranus

دست نوشته های باران خورده

Ophelia_moon_uranus

Reads 1,824
Votes 174
Parts 15

Reads 1,824
Votes 174
Parts 15

Ophelia_moon_uranus

always beenough desiree forever forget-me-not hair hard homework life love math never school smapad student teacher writing انشا جملات دلنوشته زیبا فراموشم قلب نوشته نکن

وضعیت : در حال آپ 

شروع : ۱۴۰۲/۱۰/۵ 
پایان : _/_/_All Rights Reserved

always beenough desiree forever forget-me-not hair hard homework life love math never school smapad student teacher writing انشا جملات دلنوشته زیبا فراموشم قلب نوشته نکن

Table of contents

15 parts

Sign up to add دست نوشته های باران خورده to your library and receive updates

or

Content Guidelines

You may also like

Common Destiny by Spacexgirll

«دارم صداشو میشنوم تئودور.» «چه صدایی جونگکوکی؟» «سوت قطار زندگی ؛ به ایستگاه آخر رسیده...!» "Couple:Kookjin"

■□ 𝑊ℎ𝑒𝑟𝑒 𝑠ℎ𝑎𝑙𝑙 𝐼 𝑔𝑜? □■ by user29843072

کیم تهیونگ الفایی که هنوز نتونسته عشق گذشته خودشو فراموش کنه و هر روزِ خودشو، با دلتنگی برای امگاش میگذرونه....با تمام حسرت ها و درد های نبودنش...... جوری که تمام محبت عشق رو از قلبش بیرون کرده.... یعنی روزی میرسه که دوباره احساساتش بیدار بِشن؟ میتونه اون عکس ها و خاطراتو کنار بزاره؟ دوباره عاشق میشه؟ ■□ قسمتی از داستان□■ نامجون: هواستون کجاست ؟ پسر که بخاطر درد بیش از حد پاهاش خم شده بود دستشو بالا اورد و ضعیف زمزمه کرد: ب...بخشید. اما وقتی نگاه پسر بالا اومد. زمان بین دونگاه متوقف شد. تهیونگ مستقیم به اون چهره نگاه میکرد. نفسش حبس شده بود...... این غیر ممکن بود...تپش قلبش!.....اون لرزش..... حسش میکرد..... □■□ کاپل: vmin# ژانر : رمنس _ قسمتی از زندگی _ امگاورس _ اسمات ■□امیدوارم از این داستان لذت ببرین□■

𝐅𝐨𝐮 by Mrycle

🥂FICTION: FOU/مست چانیول مرد ارتشی سی و دو ساله‌ای که بعد از آسیب دیدگی کتفش در یکی از ماموریت‌ها، بازنشست شد. و تصمیم گرفت باقی عمرشو به عنوان سرایدار بی‌اعصاب یه دبیرستان زندگی کنه. 🥂GENRE: کمدی، مدرسه‌ای، روزمره، اسمات 🥂COUPLE: چانبک، کوکوی 🥂AUTHOR: مریکل COMPLETED✅

𝖥𝖮𝖱 𝖸𝖮𝖴𝖱 𝖤𝖸𝖤𝖲 𝖮𝖭𝖫𝖸(𝖫.𝖲/Z.M) by atwshkei

چندین سال پیش طی یه تصادف لویی بیناییش و همین طور چهارتا خواهرش رو از دست میده و مقصر هری استایلز پسر ۱۷ساله بود که گواهی نامه نداشت و با دوستاش یواشکی ماشین رو برداشته بودن.... هری می‌ره زندان و لویی ۱۰ ساله با این سن کمش دیگه نمیتونه جایی رو ببینه و پول عمل چشماش خیلی زیاد میشه و خانوادش توانایی پرداختش رو ندارن..... بابای هری بعد از دو سه سال هری رو با پول از زندان آزاد می‌کنه ولی هری عذاب وجدان میگیره و اسمش و حتی فامیلش رو تغییر میده و شروع می‌کنه به خوندن درس پزشکی تا اینکه بهترین جراح چشم شد،اون نمیتونه چهارتا بچه ای رو که باعث مرگشون شده رو برگردونه ولی شاید بتونه بینایی لویی رو برگردونه! کاپل ها:لری💙💚زیام❤️💛هری تاپ،لیام تاپ این فف دارای صحنه های ناراحت کننده و🔞می‌باشد "روز های آپ هر چهارشنبه"

SAKURA by Donya_aqua

کدامین گناه نا بخشودنی تر بود؛ خیانت ؟ یا از دست دادن فرصتی برای عاشق شدن؟! ᯽᯽᯽ زوج: کایسو ژانر: تاریخی، عاشقانه، اسمات وضعیت: تکمیل شده✅

𝙰𝚍𝚟𝚎𝚛𝚜𝚎 by Skyin06

Adverse -من همه چی و میدونستم و خواستم باهات باشم حالا هم تا آخرش هستم.! Couple: Taejin, Kookmin Gener: Romnece, Angst, Smut Writer: 𝐒𝐤𝐲

𝐎𝐧𝐞 𝐡𝐞𝐚𝐫𝐭, 𝐭𝐰𝐨 𝐟𝐚𝐭𝐞 by user29843072

داستان از کالجی شروع میشه که انواع گونه های جهان موازی و اسرارآمیز رو گرد هم اورده. جایی که اِلفو پری ساحره و اِنس تا گرگینه و خوناشام حتی شیاطین درحال تعلیم برای گسترش جهانی سرشار از جادو و قدرت ان. این بین اومگایی با راهنمایی مرموز به دنباله به دست اوردن دوباره ماهیت گذشته اش... قلب الفایی رو برای قربانی کردن مورد هدف قرار میده. قلبی که برای خود اومگا میتپید..... 🥀

Credulous by angels0nfire

احساسات یعنی چی؟ چطور میتونی بفهمه داری واقعا چیزی رو احساس میکنی؟ میگن آدم وقتی خوشحاله که گذر زمان رو متوجه نمیشه اما اون حتی توی بهترین زمان ها هم صدای یکنواخت تیک تاک ثانیه شمار ساعت توی مخش بود کاش فقط میتونست احساس کنه ** جانگ هوسوک کسی که احساساتش رو به خاطر اتفاقات گذشته از دست داده، مین یونگی کسی که احساست کنترل نشدش همیشه کار دستش میده، مثل ایستادن در دو لبه ی چاقو، هیچ کدوم نمیدونن کی قراره آسیب ببینه ژانر :انگست، روانشناسی، رمزالود کاپل اصلی : سوپ

• 𝗥𝗲𝗳𝗹𝗲𝗰𝘁𝗶𝗼𝗻 𝗢𝗳 𝗠𝗲 | 𝗝𝗶𝗻𝗞𝗼𝗼𝗸 by Black_Argon

انسان همیشه انعکاس خودش رو توی آب، آیینه یا هرچیز شفاف دیگهای نمیبینه. گاهی وجود یک آدم دیگه، یه خاطره یا حتی ریختن یک اشک باعث میشه بتونه انعکاس خودشو ببینه؛ خود گمشده ،عشق گمشده و زندگی گمشدهاش رو پیدا کنه! "انعکاس من" نقطهی تقابل جونگکوک جدید و جونگکوک قدیمه. همون جایی که بالاخره خود 3 سال پیشش رو ملاقات میکنه تا شاید بتونه تکههای شکستهی پل رو از نو بسازه. -تکهای از متن- -- فوت کن دیگه، منتظر چی هستی؟ با چشم به قاصدک اشاره کرد. لب هامو غنچه و با تمام توانم قاصدک رو فوت کردم و به رقصش همراه باد خیره شدم. -- از اینکه کنارتم. با زمزمهش و برخورد هوایی که از دهنش خارج میشد با گوش چپم، لرزی به بدنم افتاد. بهش نگاه کردم و ادامه داد:خوشبختم.. ⤌کاپل: جینکوک ⤌ژانر: درام، رمنس ⤌نویسنده: 𝙼𝚒𝚍𝚘𝚛𝚒 ⤌روزهای آپ: شنبهها و سهشنبهها

game by kim_nana870

یه دختر ریزه میزه که توی یه روز سرنوشتش عوض میشه ...... وضعیت:تمام شده ✅ votes فراموش نشه سوییتیاااا

You may also like

Slide 1 of 10

Common Destiny cover

■□ 𝑊ℎ𝑒𝑟𝑒 𝑠ℎ𝑎𝑙𝑙 𝐼 𝑔𝑜? □■ cover

𝖥𝖮𝖱 𝖸𝖮𝖴𝖱 𝖤𝖸𝖤𝖲 𝖮𝖭𝖫𝖸(𝖫.𝖲/Z.M) cover

𝐎𝐧𝐞 𝐡𝐞𝐚𝐫𝐭, 𝐭𝐰𝐨 𝐟𝐚𝐭𝐞 cover

Credulous cover

• 𝗥𝗲𝗳𝗹𝗲𝗰𝘁𝗶𝗼𝗻 𝗢𝗳 𝗠𝗲 | 𝗝𝗶𝗻𝗞𝗼𝗼𝗸 cover

Common Destiny

«دارم صداشو میشنوم تئودور.» «چه صدایی جونگکوکی؟» «سوت قطار زندگی ؛ به ایستگاه آخر رسیده...!» "Couple:Kookjin"