{ مرکب دان } ژانر : امگاورس ، عاشقانه ، رمنس ، جنایی ، لیتل اسمات کاپل : کوکوی ، سیکرت کمی از فیک : به آرومی دست استخوانیشُ بالا آورد و روی دهان و بینی آلفای آلمانی گذاشت قصد بدی نداشت فقط میخواست جواب کابوس هاشُ بفهمه . پس با لرزش خیلی کم و با دقت به مرد بزرگتر نگاه کرد تا ببینه این چشم ها همون هایی هستن که در کابوس های شبانه اش میبینه یا نه ؟ ولی ناگهان دستش اسیر دست های قدرتمندی شد و چشمهایی که حالا باز بودن .!!! [ داشتی چیکار میکردی لیلیوم ؟] اون زمزمه سرد و ترسناک و رایحه غلیظِ دورش تنها چیزی بود که فهمید . اون وارد محوطه خطر شده بود ..!!!All Rights Reserved