𝐄𝐢𝐯𝐚 [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ]
  • مقروء 14,195
  • صوت 2,644
  • أجزاء 19
  • مقروء 14,195
  • صوت 2,644
  • أجزاء 19
إكمال، تم نشرها في ينا ١٠, ٢٠٢٤
| ایوا |
|سکای، چانبک|
|رومنس، درام، اسمات|
| فیک، کامل شده|

|خلاصه: اوه سهون و اوه جونها، پسربچه ای که به فرزندخوندگی گرفته شده، پناه اوه جونگین هستند... 
پناه کسی که در عین بی پناهی، پناه خانواده سه نفرشونه...
 داستان دقیقا از جایی شروع میشه که جونگین، همسرش رو مجبور میکنه به جشن نامزدی چانیول هیونگ برن. 
جایی که سر و کله ی دوست پسر سابق جونگین پیدا میشه و جونگین قراره یه چیزهایی رو از همسر لجباز و حسودش پنهان کنه...
سهون قراره چه واکنشی به گذشته عجیب و غریب همسرش نشون بده؟ 
سهون همسرش رو به خاطر پسرشون میبخشه و یا... |
جميع الحقوق محفوظة
قم بالتسجيل كي تُضيف 𝐄𝐢𝐯𝐚 [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ] إلى مكتبتك وتتلقى التحديثات
or
#10sekai
إرشادات المحتوى
قد تعجبك أيضاً
dear (عزیز کرده) بقلم im-not-arshyabro
22 جزء undefined أجزاء مستمرة
اسم:dear (عزیز کرده) درحال آپ✍🏻 ژانر:امگاورس٫امپرگ٫تاریخی٫اسمات و ..... کاپل اصلی:ویکوک کاپل فرعی:یونمین خلاصه: خاندان جئون معتقدن که امگا ها سفیدیه دنیا هستند همه ی مردم چوسان باور داشتن که هر امگایی که خون جئون ها را داشته باشه پاک ترین و زیبا ترین امگاست تا اینکه یه فردِ چینی که سفیر پادشاهیه چین بود تو بازار چشمش به امگایی زیبا روی و با ظرافت میخوره سفیر چینی اون امگای بی گناه رو به زور با خودش تا گیشا خانه میکشه و اونجا بهش تجاوز میکنه اون امگا که از خاندان جئون بود روز بعدش خودش رو با تیکه ای پارچه از سقف اتاقه گیشا خانه آویزون میکنه و خود کشی میکنه و بعد از اون تا چند صد سال بعد خاندان جئون امگایی از خون خود نداشتن و فکر میکردن که از طرف الهه ی ماه نفرین شدن و با ورود جونگکوک کوچولوی ما این نفرین شکسته شد. روز های اپ:جمعه ها این فیک خیلی گوگولی مگولی و سافت و بی دردسره و روزمرست پارت هاش هم احتمالا کم باشن 🎀ورژن کوکوی توی همین اکانت با همین اسم🎀
🧚‍♂️ Sleeping Beauty 🧚‍♂️ Completed بقلم crazy_doctor94
102 جزء undefined أجزاء إكمال
📘 عنوان: #زیبای_خفته 🧚🏻‍♂ 👨‍❤️‍👨️ کاپل ها: کایهون/چانبک 🔍 ژانر: ر‌‌ُمنس، فانتزی، فلاف، خوناشامی، اسمات ✍🏼 خلاصه: کایهون ⬇️ همه با شنیدن اولین جیغ ها و تقلاهای یک نوزاد لبخند خوشحالی به لب هاشون میارن و با شوق بهش خیره میشن اما اوضاع برای اون نوزاد بیچاره! پسر پادشاهی که ملکش از قبل با مردی دیگه توی رابطه بود، اینطور نبود! هیچکس به نوزاد نیازمند توجهی نکرد و هیچکس تولدش رو تبریک نگفت.. اون نحس بود و این نحسی قرار بود برای تولدش، جادوگری رو بهش هدیه بده که اون رو از مادرش دزدیده بود...! چانبک ⬇️ نفرین شده ها اغلب چه شکلی بودند؟ در قدم اول هیچکس فکر نمی‌کرد که نفرین یک جادوگر بزرگ بتونه یک جادوگر دیگه رو به پست ترین موجود هستی، یعنی خوناشام ها، تبدیل کنه! بکهیون با چشمهای خودش نابود شدن زمین رو دیده بود.. و زمین جهنم شدش میخواست با وارد کردن انسانی به نام چانیول به زندگیش، خودش رو نشون بده و بهش لبخنده بزنه!
⌞ Eternal Darkness ⌝ بقلم MMHPCY
41 جزء undefined أجزاء إكمال
Fiction ↬ تاریکی ابدی Couples ↬ Chanbaek, Kaihun Genre ↬ Supernatural, Romance, Angst, Smut NC ↬ +18 Auther ↬ Narcis ••━━━━━━━━━━━━━━•• ✶【 خلاصه داستان 】✶ ❧ Kaihun: کیم‌ جونگین یه خون‌آشام مقرراتیه که درخواستی برای منبع تغذیه میده...چی میشه اگه پسری که جونش رو نجات میده به عنوان منبع انتخاب بشه؟ اوه سهونی که در اوج جوونی با کلی مشکل رو به رو شده و برای پول، خونش رو به خون‌آشام جوان می‌فروشه. سهون چرا انقدر خاصه؟ چطور تونسته توی قلب جونگین برای خودش جا پیدا کنه؟ چه اتفاقی قراره برای عشق تازه جوونه زده‌ی جونگین بیفته؟ ❧ Chanbaek: پارک چانیول نقاشی که هر صبح میره به سمت جنگل تا از گرگینه زیبایی که با یه لبخند مستطیلی درحال کتاب خوندنه نقاشی بکشه. ماهیت وجود چان و اون پسر کاملا متضاد هم هست و البته...بکهیون یه راز بزرگ داره. رازی که باعث شده بک زندگیش رو در تنهایی بگذرونه و فاش شدنش باعث میشه چانیول، جونش رو از دست بده. خون آشام قد بلند و آلفای مرموز قراره با چه اتفاقی رو به رو بشن؟ ••━━━━━━━━━━━━━━•• ◈ [ @Narcis_Fictions ] 🎖 1 in Sehun... •~•
( Wincest )( j2 ) Supernatural / season 15 Continuation of the last part بقلم Supernatural313
21 جزء undefined أجزاء مستمرة
📌وضعیت: متوقف شده.🪧🤎 سوپرنچرال / فصل 15 ادامه قسمت آخر : احساسی غیر از برادری ، احساسی به نام عشق Supernatural / season 15 Continuation of the last part: A feeling other than brotherhood, a feeling called love ... من عاشقت بودم و حتی مرگ من هم نتونست احساس من رو نسبت به تو تغییر بده من همیشه عاشقت بودم سمی ... راستش تا قبل از این داخل تلگرام فف می‌نوشتم لقبمS.M.Hهست میدونید من با دیدن پایان این سریال حس کردم چیزی از وجودم گم شده من ده سال با این سریال زندگی کردم و سم و دین جزوی از وجودم شدن ، پس الان برام سخته که با پایانش کنار بیام من خیلی کتاب های روانشناسی میخونم و متوجه شدم که احساسی که بین سم و دین هست ، تنها یه حس برادری نیست و این سریال راز های بزرگی رو درون خودش جا داده تو این فف میخوام با حمایت شما به اون راز ها بپردازم مرور گذشتشون و حسی که از ابراز اون میترسن حسی غیر از برادری ، حسی به اسم عشق حسی که شاید به خاطر عشقی که جنسن و جرد بهم دیگه دارند ، روی شخصیت تأثیر گذاشته :) لطفا حمایت کنید و با نظراتتون بهم انگیزه بدید ♥️ #S_M_H