the trust[اعتماد]
شاخههای قطور و بلندش را دور بدنم پیچید. کاملا واضح بود که قصد له کردنم را دارد.
حتی نمیتوانستم یکی از انگشتانم را تکان دهم.
صدای خورد شدن استخوانهای دنده ام را میشنیدم.
دیگه امیدی به زنده ماندن نداشتم.
Sign up to add the trust to your library and receive updates
or
the trust[اعتماد]
شاخههای قطور و بلندش را دور بدنم پیچید. کاملا واضح بود که قصد له کردنم را دارد.
حتی نمیتوانستم یکی از انگشتانم را تکان دهم.
صدای خورد شدن استخوانهای دنده ام را میشنیدم.
دیگه امیدی به زنده ماندن نداشتم.
My special omega
تهیونگ یه امگای کیوته که مجبور میشه از خونه فرار کنه و بخاطر اینکه کسیو نداره میره توی یه پادگان و برخلاف قوانین مشغول به کار میشه....
کوک الفای مغرور و بی اعصابی که فرمانده اون پادگ...