
_ بیا حتی اتفاقی هم ؛ همدیگر رو ملاقات نکنیم !!!😒
○○○○○
این جمله مدام توی ذهنش بالا و پایین میپرید !!! 🤔
در حالی که بچه رو به پشتش بسته بود و داشت شیشه شیرش رو میشست ، نگاه مرگ باری ، به پسری که روی مبل خوابش برده بود انداخت °°°😏
اون ها دقیقا ماه پیش قرار گذاشته بودند که حتی اتفاقی هم به پُست هم بر نخورند ؛ اما حالا چی شده بود ؟؟؟؟😮💨
_ بکهیون داری چه غلطی میکنی ؟
با صدا شدن اسمش ، به خودش اومد !
شیر آب همینجوری باز مونده بود و کف آشپز خونه، خیسِ خیس شده بود!
_ ازت متنفرممممممممم ....🥴
××××
_ امروز قرار دارم، به نفعته مزاحمم نشی ! خیلی بهتر میشه اگه بچه رو از خونه ببری بیرون !!!😌
_ معلومه که میبرمش بیرون ! کِوین بیچاره ! اگه میدونست قراره بچه اش گیر کی بیوفته، هیچوقت نمیمرد !!! 😟
^^^^^^
ژانر : کمدی _ خانوادگی _ اسمات
کاپل : چانبک
نویسنده : کایساВсе права сохранены