
جادوگر گفته بود: اگر خواهرش میخواهد باردار شود، باید هفت شب متوالی، درست از ساعت یک بامداد تا پیش از طلوع آفتاب، زیر بزرگترین درخت جنگل بنشیند؛ با لباسی کاملاً سفید، تمیز و زیبا... مثل لباس عروس. : تو میخوای بچهدار شی، به من چه! : تهیونگا، خواهش میکنم... گفته شوهرم نباید همراهم باشه. تنها میترسم. : حتی فکرشم نکن! اما کسی فکرش را هم نمیکرد... اگر تهیونگ، اشتباهی و بیخبر، زیر آن درخت مینشست چه میشد؟ جنی که از اعماق تاریکی ها احضار شده بود، نمیدانست «عروسی که قرار بود کودکش رو حمل کند» ان پسر نیست،نطفهی شیطان در شکم کسی کاشته شد که نباید.... _________________ kookvAll Rights Reserved