➘ Safeless Home ➚ #full
  • مقروء 4,141
  • صوت 862
  • أجزاء 27
  • مقروء 4,141
  • صوت 862
  • أجزاء 27
إكمال، تم نشرها في ينا ٢٨, ٢٠٢٤
للبالغين
اگه از بکهیون بپرسن، تو یه روز بارونی، نجاتش رو تو چشم‌های سرخ مرد بلند قد با موهای فر بلوندی پیدا کرد که خون آدم‌هارو تا آخرین قطره‌اش می‌نوشید و بازهم میتونست قلب رئوفی داشته باشه. چون خودش مثل خدا بزرگ بود اما قلبش فقط به اندازه‌ی اون مرد جا داشت.

"بکهیون؛ تنها وارث خاندان مافیایی رینا که به‌خاطر نقص مادرزادیش ننگ شمرده میشد از ضعف قدرت میسازه و همه رو به پرستش و وحشت وامیداره‌. این داستان تا جایی ادامه پیدا میکنه که "خدا" شه."

❌اگر روحیه‌ی حساسی دارین داستان رو شروع نکنین❌

🕸ғιcтιoɴ: #safeless_home
خانه ناامن

👣 coυple: chanbaek
👣 ɢeɴre: Mystery-smut-supernatural- tragedy 
+21🚫

🕸 ᴀᴜᴛʜᴏʀ: @yasibbh
🕸 𝙲𝚑𝚊𝚗𝚗𝚎𝚕: AnDimo Fiction
جميع الحقوق محفوظة
قم بالتسجيل كي تُضيف ➘ Safeless Home ➚ #full إلى مكتبتك وتتلقى التحديثات
أو
إرشادات المحتوى
قد تعجبك أيضاً
Haumea بقلم Castle_Demon
61 جزء undefined أجزاء إكمال
🔮 Haumea 🧬 Romance • Smut +18 • Omegaverse • Mpreg • Happy end 🥂 Chanbaek • HunHan • KaiSoo • KrisHo 🎩 writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 ❄ Editor: Luira ( Eli ) • - من و تو خیلی وقته راهمون از هم جدا شده! از وقتی که احترام همو نگه نداشتیم و همو خورد کردیم! - من و تو راهمون جدا شد و دیگه هیچی نمیتونه ما رو سمت هم برگردونه! عین دوتا خط موازی که هیچوقت بهم نمیرسن! - بیا بذاریم این خط موازی ادامه پیدا کنه و دیگه نزدیک هم نشیم ؛ چون من واقعا حالم بهم میخوره از اینکه بخوام دوباره سمتت بیام! • ━━━━━━🔞🥂━━━━━━ • - چون اون بچه ی منه و تویی که اونو توی وجودت داری امگای منی! معلومه که برام مهمید! مهمید که حواسم بهتون باشه ؛ اگرم جوری هستم و رفتار میکنم که انگار صدبار این اتفاق برام افتاده فقط برای اینه که خودمو کنترل میکنم تا بتونم اوضاع رو کنترل کنم ؛ اگر الان دعوا کنم و داد بیداد راه بندازم , خودمو مخفی کنم چیزی عوض میشه؟ نه! من و اول اخر پدر اون بچه م ! هرکاری کنیم اون بچه ی من و توئه! • ━━━━━━🔞🥂━━━━━━ • - نمیدونم چرا اینجام فقط میدونم نمیتونم دیگه تحمل کنم ، نمیتونم هر لحظه حس کنم تو سینه م قلب ندارم چون تو نیستی پیشم! خسته شدم از این همه دوری و اتفاقای مسخره ای که مقصرشیم! من ... من فقط میخوام پیشت باشم ، میخوام داشته باشمت و بدونم توام همینُ میخوای! - فقط بی
༻Fᴀᴅᴇᴅ Fᴀɴᴛᴀsʏ بقلم downtodust
62 جزء undefined أجزاء مستمرة للبالغين
در حال نوشتن فصل ۳: آوانــگـــــــــارد✞ آپلود نامشخص○ درجه سنی R☠ اینترو فصل ۱: از اینکه فردا صبح رد انگشتای بلند و خوش تراش چانیولو مثه یه چوکر دور گردنش ببینه لذت میبرد... حتی گاهی چند دقیقه جلوی آینه می ایستاد و از نگاه کردن به چوکر جدیدش دوباره داغ میشد. اینترو فصل ۲: بکهیون قاتلیه که از بچگی برای کشتن آموز دیده. همیشه یه قاتل بی رحم بوده... همیشه... تا قبل ازینکه پارک رو ببینه و بعدش به یه قاتل عاشق تبدیل بشه. اینترو فصل ۳: "قبل ازینکه کاملا بمیره... چند لحظه فریاد زدن و گریه کردن رو متوقف کرد و با چشم های وحشت زده بهم نگاه کرد‌. صورتش سفید میشد... لب های کبودشو تکون داد اما به جای کلمات فقط خون بیرون ریخت. وقتی که هنوز در مورد مردنش مطمئن نبودم، از گوشه چشمش یه قطره اشک روی ساعدم چکید و من بعدا روش سیگارمو خاموش کردم تا جاشو گم نکنم." تریگر وارنینگ: صحنه‌ی‌قتل خونریزی خشونت غم‌انگیز اسلحه و ابزار قتل خشونت کلامی تعداد کلمات فصل ۱ و ۲: ۲۵۰ هزار کلمه آخرین وارن: این فیکشن شامل محتوای خشونت آمیز است و بر اساس واقعیت نوشته شده، واقعیت های ذهن نویسنده(≡・x・≡)