➘ Safeless Home ➚
  • Reads 2,835
  • Votes 603
  • Parts 26
  • Reads 2,835
  • Votes 603
  • Parts 26
Ongoing, First published Jan 28, 2024
Mature
1 new part
لذت.
تنها کثیفی روی زمین مردی بود که تن بدون خونش یه امضای رضایت‌بخش برای کار رئیس بود و این صحنه برای حضار توی اتاق، شکلی از لذت رو به نمایش میذاشت.
حتی خدمه برای سرکشی به اون اتاق نیومده بودن. ترس؟ یا شاید هم آگاهی. آگاهی از سرنوشت هرکسی که این مرد خواهانش بود.

"بکهیون؛ تنها وارث خاندان مافیایی رینا که به‌خاطر نقص مادرزادیش ننگ شمرده میشد از ضعف قدرت میسازه و همه رو به پرستش و وحشت وامیداره‌. این داستان تا جایی ادامه پیدا میکنه که "خدا" شه."

🕸ғιcтιoɴ: #safeless_home
خانه ناامن

👣 coυple: chanbaek
👣 ɢeɴre: Mystery-smut-supernatural
🕸 ᴀᴜᴛʜᴏʀ: @yasibbh
🕸 𝙲𝚑𝚊𝚗𝚗𝚎𝚕: LEVIATHAN's Home!!
+21🚫
All Rights Reserved
Sign up to add ➘ Safeless Home ➚ to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
MY LITTLE MIRACLE by NOVA-NE
85 parts Complete
"تمام شده" کاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی : هوپمین، نامجین ژانر : رومنس، انگست، اسمات، یکم خشن، هایبرید NOVA-NE × جونگی گول میده ملاگب ببلی باشه، تولوهدا بابایی _عزیزم بابایی همه تلاششو میکنه تا ببری رو بباره پیشت، چون خودشم دوست داره مراقبش باشه. ----------- اگر قبول ن..نکرد چی؟ پسر کوچولو زمزمه کرد ، مرد نگاه مهربونی به هایبرید انداخت و گفت نگرانش نباش، هیونگی قراره تا آخر عمر تورو پیش خودش نگه داره، دیگه نمیزارم بلایی سرت بیارن. ----------- × ته‌ته میتونه مامان باشه؟ + جونگی نباید اینو بگی، من پسرم، پسرا که نمیتونن مامان باشن فسقلی. چونه پسرک شروع به لرزیدن کرد و با چشمایی پر از اشک به تهیونگ خیره شد. ×ولی جونگی عاشگ ته‌ته شده، نمیهواد دوباله تنها و نالاحت باشه. ----------- با دستایی لرزون اشکهاش پاک کرد، سعی کرد نفسش رو تنظیم کنه و به حرف اومد +م..من فکر میکردم..شاید بتونیم یه فرصت کنار هم داشته باشیم..م..میدونم که موقعیتمون خیلی متفا... مرد با تک‌خندی بین حرف هایبرید پرید _ و کی گفته من قبول نمیکنم بچه؟
  🧛🏻‍♂️A real manhwa🧛🏻‍♂️                               [کامل شده] by layboom
20 parts Complete
🧛🏻‍♂️A real manhwa🧛🏻‍♂️ "یه مانهوای واقعی" نویسند: boom ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، فانتزی، سوپرنچرال، طنز، ددی کینک، هپی اندینگ،... کاپل: چانبک روز‌های آپ: سه شنبه‌ها همیشه فکر میکردم موجودات تخیلی یه جایی تو یه دنیای دیگه زندگی میکنن، مطمئن بودم چون دوسشون داشتم. تا اینکه یه روزی وارد خونه‌ای شدم که نباید و چیزایی فهمیدم که باعث شد تمام ذهنیتم در موردشون تغییر کنه. اون روز دوست پسر جذابم که دست بر قضا یه بابای مهربونم بود بهم تاکید کرد که برای مراقبت از بچه کوچولوش نرم خونش، چندین بار هم تاکید کرد و خیلی قاطع منو از رفتن به خونه منع کرد ولی از اون جایی که من یه دانشجوی معمولی بدشانس بودم پروژه‌ی کوفتیمو تو خونه‌اش جا گذاشته بودم. واقعا با خودم فکر میکردم قرار نیست اتفاق خاصی بیوفته، نهایتش میخواستن منو سورپرایز کنن، بخاطر همینم نمی‌خواستن برم خونه. هیچ وقت از سرم این موضوع حتی رد هم نمیشد که وقتی وارد پذیرایی شم با موجود کوچولویی روبرو شم که دندوناشو برام تیز کرده و برای خون بدبختم نقشه می‌کشه. اون واقعا تیونگ بود؟! کوچولویی که منو پاپای شماره‌ی دو صدا میزد و لپامو میبوسید؟! با گیجی سرم رو کج کردم و دقیق نگاهش کردم. چرا حس میکردم درست وسط مانهوایی ایستادم که قرار بود نقش فرعیش توسط یه نیمچه خو
You may also like
Slide 1 of 10
Watch Out Darling cover
MY LITTLE MIRACLE cover
4427 cover
Golden Week [Completed] cover
 death beat  cover
┎HETERO┒ cover
The Devil Wears Gucci cover
⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️ cover
𝑀𝑦 𝐿𝑜𝑣𝑒 𝑖𝑠 𝑑𝑒𝑎𝑑 𝐹𝑜𝑟𝑒𝑣𝑒𝑟 || ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ cover
  🧛🏻‍♂️A real manhwa🧛🏻‍♂️                               [کامل شده] cover

Watch Out Darling

3 parts Ongoing

زمان، آسمون و بکهیون فقط مفاهیم آنی بودن که از ذهنش میگذشتن. نمیتونست روی احساساتش اسم بگذاره. نمیتونست فکر کنه. یک بار بکهیون انگشت باریکش رو روی پیشونی یول گذاشت و با دندون های سفید قشنگش لبخند زد: _ میدونستی موقع مرگ مغزی، بافت مغزت تجزیه میشه و از گوشات میریزه بیرون؟ و بعد پلکش رو بوسید: _ شاید هم از گوشه ی چشمای خوشگلت. ...... چانبک رازآلود، رمنس، اسمات درحال اپ