Lost memories ᵥₖₒₒₖ
  • Reads 234,861
  • Votes 23,398
  • Parts 99
  • Reads 234,861
  • Votes 23,398
  • Parts 99
Complete, First published Feb 23, 2024
(فصل اول)
هیچکس باورش نکرد، طوری که حتی خودش هم کم کم خودش رو گم کرد... 
اما دنیا در برابر یه مظلوم، ساکت نمیمونه و یه روز تقاصش رو از ظالم میگیره:) 

•••••••••••••••••••••••••
(فصل دوم) 
-جونگ کوک؟؟؟ 
+اشتباه گرفتی. 
-اما تو خیلی شبیه اونی. 
+جونگ کوکی دیگه وجود نداره، دیگه دنبالش نگرد که هرگز پیداش نمیکنی. 
••••••••••••••••••••••••••
(فصل سوم) 
: اون قدرتمندترین مافیاست...
#اون کیه؟؟ 
: جئون جونگ کوک...

(ادیت نشده)

ژانر فصل اول: انگست، درام
ژانر فصل دوم و سوم: مافیایی، پلیسی، اکشن، انگست، رمنس، درام، معمایی

نویسنده:  Mahsa
پارت ها کوتاهه، از تعداد زیادشون نترسید چون فقط چند پارت آخر طولانیه، بقیه کوتاهن و همشون سر هم اندازه شصت پارت میشه☘️
(قصد تبلیغ همجنسگرایی رو ندارم)

💎#1 taekook
💎#1 angst
💎#1 jhope
💎#1 jin
💎#1 mystery
💎#1 action
💎#1 jimin
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add Lost memories ᵥₖₒₒₖ to your library and receive updates
or
#2action
Content Guidelines
You may also like
𝐎𝐍𝐄 𝐒𝐇𝐎𝐓 | وان شــات by Weirdnevis
9 parts Ongoing
«وان شــات از کاپـل های بـی تـی اس» 𝐓𝐡𝐞 𝐬𝐞𝐝𝐮𝐜𝐞𝐫 : KOOKMIN جـیمین پسری که رقصـیدن و اجرا روی صحنه رو تنها راه برای گذروندن زندگیش میبینه؛ حالا باید برای حـفظ جایگـاهش و پرداخت هزینه های خواهر بیمارش به مدت یک ماه شب های آخرین عضو از خانواده جئـون رو گرم کنه! -تو محسور کننـده ای جئـون جیمین! -این که پیشوند اسمم رو تغییر بدی باعث نمیشه بتونی هندلـم کنی! 𝐓𝐡𝐞 𝐌𝐨𝐝𝐞𝐥 : VKOOK جونگکوک قرار بود فقط امروز به جای برادرش سر صحنه عکاسی بره و تنها با گرفتن چند عکسِ خوب برای مجله ماه پـرایدِ سلین، به خونه برگرده اما همه چیز با نبود پارتنـر مدل اصلی، مسیر دیـگه ای پیدا می کنه! چی میشه اگه جونگکوک جایگـزین اون پسر و به عنوان پارتنر کیم تهیـونگ انتخاب بشه؟! -جوری نگاهم کن که انگار عاشقمی؛ تو باید مثل یک مدل نقش بازی کنی عـکاس! -نیازی بهش ندارم. من حتی میتونم با تمام وجودم ببوسـمت و این چیزی به جز حقیقت نباشه قربان! 𝐂𝐨𝐥𝐥𝐢𝐬𝐢𝐨𝐧 : KOOKV برخـورد... در کمتر از یک ثانیه اتفاق افتاد و برای یک عمر، مسـیر زندگی پسر رو تغییر داد. درواقع اون فقط داشت مسیرش رو با یک سرعت نسبتا بالا طی می کرد و اون مردِ عجـیب؟ قرار نبود جزئی از موانع راهش باشه! -به سرنوشـت باور داری؟ -اگه در شریک شدن تختم با تو در ازای یک برخـوردِ
𝐖𝐨𝐥𝐟 Vhope by sana_fiction
51 parts Complete
🐺N͏a͏m͏e͏: Wolf ⚔C͏o͏u͏p͏l͏e͏: V͏h͏o͏p͏e͏,Vkook,Hopekook 🐺G͏e͏n͏r͏e͏: R͏o͏m͏a͏n͏c͏e͏,S͏m͏u͏t͏,Angst,Historical ⚔W͏r͏i͏t͏e͏r͏: Sana Gray 🐺A Part Of Fiction: 《"به من نگاه کن..." با لحن ارومی دستور داد. هوسوک لحظه ای به خرافات افسانه دچار شد اما نباید به چیزی فکر میکرد. مردمک های مرددش رو حرکت داد و به چشمای محشر رو به روش خیره شد،جوری که نمیتونست از اونا چشم بر داره. پادشاه لرزید! نگاه خاکستری رنگ فرد مقابل محسور کننده ترین چیزی بود که تا به حال دیده. چشمای کشیده و خاکستری،پیشونیه بلند،گونه هایی برجسته،پوست سفید و شفاف،لبای سرخش! همه دست به دست همدیگه داده بودن تا قلبشو تکون بدن. جای انگشتاش روی لباش میسوخت‌‌ و هنوزم گونش رو نوازش میکرد. میتونست به وضوح نگاه خیره اون رو روی خودش ببینه،جوری که چشمای روشن و تیله ایش که الان یکم تیره شدن،مال خودش رو هدف گرفته بود. "تو... تو زیبایی...!" باورش نمیشد. باور نمیکرد،فرد مغروری مثل او با مردی که از جنس خودش،حرف از زیبایی بزنه! صداش توی گوشش پیچید و پوزخند محوی زد،اون تونسته بود توجه پادشاه،کیم‌تهیونگ رو جلب کنه!》 🐺مثلث عشقیه و تریسام نیست. ⚔این فیک چون بیست و دو پارتش به صورت یکجا اپ شده بنابراین تعداد پایین ووت،ویو و کامنت به همین دلیله. 🐺The End:1400/11/10 ⚔Bts Fiction
You may also like
Slide 1 of 20
Mute days | Taegi cover
fox cover
HeartBeat Hospital | Vkook cover
love in the lab cover
🔞*𝙈𝙔 𝘿𝙀𝙈𝙊𝙉*🔞 cover
wall breaker cover
I'll Shout If I See Blonde | VKOOK | Completed cover
One Shot cover
𝐎𝐍𝐄 𝐒𝐇𝐎𝐓 | وان شــات cover
wrong love  cover
𝗧𝗲𝘅𝘁𝗶𝗻𝗴 | 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄 ✓ cover
my killer cover
seven⁷ cover
🍷 Dancing In The Dark_VKOOK 🍷 cover
Survivor  cover
everybody dies cover
𝐖𝐨𝐥𝐟 Vhope cover
You're mine | تو مال منی cover
My boy cover
honey pie | Taekook  cover

Mute days | Taegi

7 parts Complete Mature

کامل شده یونگی مبتلا به سرطان بود. می‌دونست که چه بلایی سرش میاد. داشت برای آخرین روزهاش برنامه ریزی می‌کرد، ولی همه‌چیز اون‌طور که ما می‌خوایم پیش نمی‌ره مگه‌نه؟ زمین می‌لرزید. زمین پر از خرده شیشه و گرد و غبار بود و هرکس که جیغ می‌کشید بعد از ثانیه‌ای خفه می‌شد. یونگی نمی‌دونست چه خبره، تا اینکه یکی فریاد کشید: ‌- آدم فضایی‌ها حمله کردن! و صدای اون هم قطع شد. یونگی از قبل می‌دونست چه قراره بمیره، اما باز هم ترسیده بود.