جیمین و یونگی دو دوست صمیمی هستند که سال هاست همدیگه رو می شناسن و از کودکی توی یه مدرسه درس می خوندند و با هم بزرگ شدند. زمانی که جیمین به اشتیاق خودش برای یونگی پی می برد، قبل از اینکه بتونه در مورد این احساسات به اون بگه، یونگی برای دو سال به خارج از کشور می ره تا در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کنه. در این مدت هر دو بدون اینکه بدونن عاشق هم هستند دور انداخته شدن. جیمین دانشجوی ترم آخر معماری داخلی و یونگی مدرک کارشناسی ارشد خودش رو توی رشته معماری در ایتالیا می گذرونه "قبل از ملاقات، ما سیارههایی در آسمان بودیم که میدونستیم ملاقات ما فقط یک نقطه در آسمانه. گفتم: ستاره ها. ستارههایی که بر ما میدرخشن از قبل درباره ما میدونستند. در اون لحظه هر دو به هم نگاه کردیم. هر دوی ما قبل از این لحظه می دونستیم که می تونیم با هم خوشبخت باشیم. حدس میزنم کمی برای هم دیر کردیم، اما وقتی نگاههامون قفل شده بود، روحمون آروم میگرفت. برای یک لحظه فکر کردم این مرگباره که بخوام کسی رو اونقدر دوست داشته باشم. انگار زنده زنده سوزونده شدم. اما اون خورشید بود و من ماه. ما می تونستیم خوشحال باشیم، این رو می دونستیم. همونطور که اون می گفت، عشق ما نقطه ای در آسمان بود. ما لکونای زندگی هم بودیمAll Rights Reserved