فکرش به سمت چانیول رفت، اون مرد دیوونه کننده، مردی که بعد از ۳ سال تنها بودن نظرش رو جلب کرده بود، اونها بعد از سومین قرارشون تصمیم گرفتن سکس کنن و خب توی اون شب هات، بکهیون متوجه سلطه گر بودن پارتنرش شد و خیلی زود فهمیدن که اونها مکمل هستن و بکهیون از زیر سلطه بودن خوشش میاد. وان شات bdsm. منتظر نظرات و کامنت هاتون هستم. چنل ارتباطی در تلگرام writersfic.