از نوشتن گذشته. دلم تالاپ تالاپ تنگ شد. آب رفت , گرما گاییدش, معدم اسیدش تبدیل به امتحان بیولوژی شد که من خراب کردم. در انتظار دیپورت شدن... و فهمیدم دلم برای اضطراب نوشتن، پشیمون شدن, قبطه خوردن و خود زنی کردن تغییر سایز داده. ولی تغییر کاربری نداده! پس گفتم گور خواهر و برادر و مادر و دلم نمیاد به عمه ها چیزی بگم. پس هی حرف زدم حرف زدم گفتم بده، نمیشه, نا فرمه, خام شدی رفت, دیگه به درد نمیخوره و هیچی یادت نمیاد, نه حتی کرمای خاکی رو. فرقشون با خرخاکی میدونی چیه؟
پس وقتی به شوخی هم گفتن اوتیسمیک خوشحال شدم. پس و پس از پس آوردم که فقط بگم من غلط املایی دارم. ژه مرضیه که حتی نمینومک بنویسمش.
خواهش میکنم نفذرمایپد.
سردرد قابل شما رو نداره!
خلاصه و پی نوشت: نمیخوام حتی خوب بنویسم ولی باید بنویسم برای همین فعلا اینجام.گاهی برای مریم شبه شعرم باید بگم ولی اینجا نیست جاش.
چی میشه اگه الفا جئون جونگکوک ملقب به jk بزرگ ترین مافیای اسیا عاشقه یه امگای توت فرنگی بشه
امگای قصه ما یه فرد شیطونه که با عشوه ها و خنگ بازیاش دل مغرور ترین الفای دنیارو تو پنجه های کوچولوش بگیره و باخودش
اینور اونور ببره.....
_حتی فکر پوشیدن این لباسم نکن چون من این اجازه رو بهت نمیدم کوچولو
+هی نمیتونی این کارو بکنی چون زندگیه هر کسی دسته خودشه
_اگه میخوای چشم همه کسایی که بهت نکاه میکننو در بیارم پس این کارو باکمال میل انجام میدم امگا
+اصن من قهرم خودت تنهایی برو همه تورو نگاه کنن اشکالی نداره نظر تهیونگی که مهم نیست همش نگاه همه امگاها روی تو باشه من نتو نم چیزی بگم ولی تو میتونی چرا چون تهیونگی که بد بخته: (
کاپل ها: کوکوی. نامجین. یونمین
ژانر: مافیایی. عاشقانه. فلاف. امگاورس. انگست. اسمات. امپرگ.
(^o^)بخون عشق کن(^_-)