سالها جنگ و درگیری بین کشور کره مرکزی و کره جنوبی وجود داشت،و نه تنها دولتها که مردم هم با هم دچار اختلاف شده بودند، و این مشکلات باعث آسیبهای اقتصادی و اجتماعی فراوانی شده بود و حتی تا مرز نابودی کشورها پیش رفته بود پس بزرگان با اطلاع از زنگ خطر تصمیم گرفتند صلح رو به کشورها و مردم هدیه کنند آن هم با اجرای یک سنت باستانی... کیم سوکجین اومگای نوزده ساله و بازیگوشی بود که سال اول دانشگاه رو سپری میکرد و اکثر زمانش رو با دوست پسر جذابش آلفا کیم تهیونگ و برادر کوچیکترش کیم جیمین میگذروند، جین هم مثل هر نوجوون دیگهای میخواست از فرصتهاش و سالهای جوونیش بیشترین استفاده روببره ولی سدی همیشه توی ذهنش وجود داشت و اون هم عضو خانوادهی کیم بودن و پسر ارشد شهردار سئول بودن بود، درسته که مزایای زیادی بخاطر شغل پدرش داشت ولی چیزی گوشه ذهنش بهش هشدار میداد و میترسوندش که روزی باید این پاداشها رو الارغم میلش جبران کنه...All Rights Reserved