TAYRANT
  • Reads 216
  • Votes 6
  • Parts 3
  • Reads 216
  • Votes 6
  • Parts 3
Ongoing, First published Apr 28, 2024
part 1
ولیعهد بر روی صندلی مخصوص لم داده بود و پاهای خود را بر روی میز دراز کرده بود. دختر عمویش سمیه مشغول لیسیدن پاهای او بود 
شاهزاده گفت : <<اگر میخوای رازت رو برملا نکنم بهتره کارت رو درست انجام بدی >> ؛ سمیه با ولع مشغول لیسیدن بود و آب از دهانش سرازیر بود و کابوس وارانه در ذهنش می اندیشید که اگر این راز که ولیعهد ، یعنی همسرش هنوز با او مقاربت نداشته و او هنوز باکره است برملا شود به راستی چه خواهد شد ؟ 
شاهزاده گفت : <<پدرت خیال کرده من انقدر خامم که به این راحتی تورو باردار کنم ، بزدل فکر کرده که شاه شدن نوه اش به همین راحتی هست !>> شاهزاده به سادگی ولیعهد نشده بود ! او نوه دختری پادشاه بود و در رقابت سخت اعتماد دربار را جلب کرده بود تا او را به جانشینی انتخاب کنند و اکنون حتی پدر بزرگ پیرش هم عروسک خیمه شب بازی او بود 
خون های زیادی ریخته بود ، جنایت های بزرگ !! 
همه این ها ریشه در بچگی سختی که گذارنده بود داشت !پدر او مرد شجاعی بود ؛ با اینکه رئیس یک دهکده کوچک بود به واسطه شجاعت و وفاداری به دامادی پادشاه رسیده بود ؛ و در آخر بر اثر خیانت خائنان و حسودان در یکی از جنگ ها کشته شد !!!مادرش هم بعد از مرگ پدرش از غصه دق کرد !این وقایع زمانی رخ داد که او هنوز چهار سال بیشتر  نداشت ! او در دربار با سختی های زیادی بزرگ شد
All Rights Reserved
Sign up to add TAYRANT to your library and receive updates
or
#5اسلیو
Content Guidelines
You may also like
You may also like
Slide 1 of 10
𓏲✒RUN🍷𓏲᮫۬  cover
♟️⌊ 𝚁𝚒𝚘𝚃 🪔 ⌉🧨 cover
♣️Necklace♣️ 📚FULL📚 cover
Under the Roses cover
Sweet Like A Dream cover
𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 cover
TᕼE ᒪOᔕT ᕼᗩᒪᖴ cover
REFLECTION [Yoonmin]  cover
Ant Ant cover
La mia metà [نیمه گمشده‌ی من]  cover

𓏲✒RUN🍷𓏲᮫۬

16 parts Complete

نجار گمون می‌کرد پسرش بعدها هنرمند بزرگی شه. هنرمند هم شد اما هنروری که می‌نوشت و بعد گذر از سنگ‌فرش‌های خیس لندن ، فارغ از حرف‌های نژاد‌پرستانه مردم ، روی سکوی سالن اجرا می‌کرد. درسته بین رنگ‌های قرمز و مداد‌های شکسته‌ شده‌ی استاد پارک سکوت کرد ، اما روی صحنه‌ی تئاتر تا دم مرگ می‌رفت. . -درون هر آدمی که می‌بینی یه شیطان وجود داره که گاهی تسخیرش می‌کنه. بعضیاشون رام شدن اما خیلی‌هاشون ذات پلیدشون رو فراموش نکردن ، بچه. . -جوانمرد بودن مهم‌تر از مردونگی‌ایه که ازش حرف می‌زنی. اگه فکر می‌کنی مردونگی ، موی کوتاه و دستای زمخت منه اشتباه می‌کنی. . عنوان: دویدن | Run نویسنده: SUNSET | سانست کاپل: چانبک ژانر: رمنس ، انگست - مینی فیک ، کامل شده -