⌈ 𝐈𝐧𝐯𝐞𝐫𝐭𝐞𝐝 𝐂𝐥𝐨𝐜𝐤 ⌋
  • Reads 1,369
  • Votes 258
  • Parts 15
  • Reads 1,369
  • Votes 258
  • Parts 15
Complete, First published Apr 29, 2024
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Morana
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Mysterious, Dark ,  Romance
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Lsfy

وانگ ییبو و خانواده‌اش بعد از چند سال به شهرشون برگشتن تا اون خودش رو برای جانشینی شرکت و حرفه خانوادگی‌شون آماده کنه. تنهایی و محیط جدید به ییبو فشار آورده و در این بین شیائوژان رو می‌بینه..
کسی که ییبو تا حد مرگ ازش متنفره..
All Rights Reserved
Sign up to add ⌈ 𝐈𝐧𝐯𝐞𝐫𝐭𝐞𝐝 𝐂𝐥𝐨𝐜𝐤 ⌋ to your library and receive updates
or
#60وانگ‌ییبو
Content Guidelines
You may also like
Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK by thshsam
32 parts Ongoing
couple:vkook,namjin,secret genre:Omegaverse،action,mafia یه کلمه در زبان ایگبو هست به نام«Ọkara efu» یعنی کسی ک تورو کامل میکنه، وقتی که نباشه نصفه و نیمه میشی و زندگیت بی معنیه کیم تهیونگ انیگمای قدرتمندی که بر سه کشور ژاپن ،کره و روسیه حکمرانی میکرد سر یک لج و لجبازی جونگ کوک الفای خون خالصو مارک میکنه البته شاید فقط یک لج و لج بازی ساده درمیون نبود تهیونگ قدمی به عقب برمی‌دارد، انگار که تازه هوا برایش سنگین شده. چشمان نقره‌ای‌اش روی گوشی توی دست جونگ کوک ثابت می‌ماند، پیام هنوز روی صفحه روشن است: "محل اختفاشو پیدا کردم. امشب کارشو تموم می‌کنیم." نفسش را بیرون می‌دهد، اما این‌بار نه از آرامش، بلکه از خنجری که توی قلبش فرو رفته. نگاهش را بالا می‌آورد و به کوک خیره می‌شود. "پس این بودی تو؟ شکارچی؟" جونگ کوک هیچ‌چیز نمی‌گوید. نمی‌تواند. فقط دهانش باز و بسته می‌شود، انگار که دنبال کلمه‌ای برای نجات خودش باشد. تهیونگ پوزخند می‌زند. "لعنتی... می‌دونی خنده‌دار چیه؟ یه جایی تو این بازی لعنتی، واقعا فکر کردم شاید... شاید واقعیه." صدایش آرام است، ولی توی هر کلمه‌اش یک دنیا شکسته‌شدن موج می‌زند. جونگ کوک یک قدم جلو می‌آید. "اجازه بده توضیح بدم، این اون چیزی نیست که فکر می‌کنی."
You may also like
Slide 1 of 10
جيتني مثل الشروق اللي محى عتم الليالي cover
ساحل آرامش cover
CONJURING 5 cover
REVENGE cover
⌈ 𝗡𝗲𝗽𝗲𝗻𝘁𝗵𝗲 ⌋ cover
مو طلایی(blonde) cover
Tomorrow's dream cover
王一博 ♡ 肖战(bjyx)✔️ cover
Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK cover
Never You and Me cover

جيتني مثل الشروق اللي محى عتم الليالي

30 parts Ongoing

تبدأ أحداث روايتي عند البطله نجَـد اللي تكون عايشه في المدينه و بيوم امها وابوها يقررون يسافرون لسبب بنعرفه في الروايه ويخلون البطله وأخوها في بيت جدها اللي في الديره وآخر الليل تقرر تروح عند " البِل " وتحصل البطل جالس مع ناقه ويدخل عليهم جدهم ومن هنا تبدأ الأحداث ...🔥!