Albrecht was my second name | آلبرشت اسم دوم من بود

kookmin | کوکمین
drama | Dark | psychology | mystery درام | دارک | روانشناختی | مبهم
نویسنده: آکیلا
-

انتظارش رو نداشتم که به اینجا برسیم. از همون اول هم فکر نمی کردم که همه چیز قراره اینطوری پیش بره. روبروم ایستاده بود، سایه اش رو روی دیوار پشت سرش می دیدم. چشم هاش رو بخاطر نور مستقیم چراغ ها که به صورتش می خورد؛ تنگ کرده بود.
فقط یه فشار کوچیک روی پدال کافی بود، تا بین دیوار و ماشینم لهش کنم. در هم و برهم یه سری حرف هایی می زد که فقط عباراتی مثل تاریکی و تنهایی رو می فهمیدم. همچنین بار ها تکرار کرد که راه فراری برام وجود نداره، من بیشتر از اون چیزی که فکرش رو می کنم بهش نیاز دارم و هیچوقت نمی تونیم از هم جدا شیم.
دوباره داشت ذهنم رو به بازی می گرفت تا قانعم کن که اون تنها کسیه که می تون من رو از مخمصه ای که درش گرفتار شدم، نجات بده. مخمصه ای که اول از همه، من رو درش انداخته بود.