فیک [VKOK] راستش ما دنیا رو با روایت شخصی خودمون می‌سازیم اولین باری که خودمو
  • Reads 35
  • Votes 2
  • Parts 2
  • Reads 35
  • Votes 2
  • Parts 2
Ongoing, First published May 06, 2024
...صدای خانم  آنا 
مدیر و سرپرست پرورشگاه 
که داشت با بچه ها در باره اینجا بودن و قوانین و مقررات صحبت میکرد رو میتونست از چند متری تشخیص داد ....

تهیونگ ..تازه پنج سالش بود که جانگکوک 
رو آورده بودن به پرورشگاه و قرار بود اونم 
جز بچه های بی‌سرپرست بشه ..
از لای در سالن پرورشگاه 
داخل رو دید میزد 
نگاش به بچه های کوچولو و معصومی که به ردیف و نظم نشسته بودن افتاد ..
بین اونها پسری رو دید که زیبایی فوق‌العاده ای داشت موهای لخت و مشکی ..
چشم های مشکی و درشت ..
صورت ناز و کیوتش ..
لب های سرخ و خواستنیش ..
همه اینها برایش زیبایی بی‌نظیر ی رو رقم زده بود ..
دلش می‌خاست با اون  پسر دوست بشه 
و دوستی رو برای خودش پیدا کنه ..

ناگهان در باز شد و خانم آنا ..
با تعجب به پسر ریز و میز جلوی در ایستاده بود نگاه کرد ..
تهیونگ اینجا چیکار میکنی .؟!
تهیونگ دستاش رو توی هم قفل کرد و پشت سر هم من من کرد 
زود باش برو توی حیاط بازی کن ..
تهیونگ با لحن جدی خانم آنا ..
بغض کرد و رفت ..
بعد از چند دقیقه بازی با بچه های پرورشگاه ..
به خوابگاه برگشت  در رو باز کرد دید کسی نیست جلو تر رفت که دید 
همون پسر جدیدی که  چشمش را گرفته بود توی تختش نشسته ..
جلو رفت و روبه رویش ایستاد 
....
تو با چه اجازه ای روی تخت من نشستی هااا 
؟؟؟!!
پسر کوچیکتر نگاش را به پسری روبرو
All Rights Reserved
Sign up to add فیک [VKOK] راستش ما دنیا رو با روایت شخصی خودمون می‌سازیم اولین باری که خودمو to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
Coshay / نامیرا by rominaromina396
90 parts Ongoing
فصل 1 احساس تنهایی خیلی خوبه ولی نه وقتی ۱۶ سال طول بکشه بلاخره یه جایی کم میاری ، کنجکاوی قلقلکت میده و دلو میزنی ب دریا و ...فرار میکنی ... ولی همیشه قرار نیست نتیجه ی یک اشتباه بد باشه شاید بشه شروع ی زندگی دوست‌داشتنی و پر ماجرا و شاید عجیب .... بخشی از داستان : پس من چی ؟ پسر کوچیک تر ب صورت مثل برف شوگا نگاه کرد هول شد .." .آلفا ! شوگا بیحرف همون دست جیمین رو سمت لباش برد و خورد . انگشتای عسلی جیمینم همراهش وارد دهنش شد و موج الکتریسیته ای وارد بدن امگا کرد. جیمین مسخ شده به چشمایی ک اگه اشتباه نمی‌کرد برق شیطنت از توش پیدا بود خیره شد.... کوک مثل بچه ها اعتراض کرد " هئونگگگگگ اون مال من بود ‌..من هنوز گشنمه ..!!! تهیونگ ک سیر شده بود به دیوار پشت سرش تکیه دادو دستی ب شکمش کشید ... " آخيش... چه خوب که من سیر شدم ! " کوک با غیض نیم خیز شد " میام میزنمتا ... تهیونگ با تخسی نگاهش کرد " جرئت داری بیا... فصل اول تمام شده😍🖖🏻 . . . فصل دوم در همین صفحه گذاشته میشه 😈🙈 داستان یه خانوادست ....اما ...آیا یه خانواده عادی ؟ ... . . . +میتونی تصور کنی از پدرت دو سال کوچیک تر باشی ؟! _ مطمئنی پدرته ؟! + اره ..... _ پس دیوونه شدی .. + نمیدونم ....شاید ... . . . زندگی مخفیانه یه خانواده ....و داستان های بینشون ... . . . هیجانی کمدی معمایی کاپل :
You may also like
Slide 1 of 10
Sorry love cover
𝒇𝒊𝒓𝒔𝒕 𝒎𝒆𝒆𝒕𝒊𝒏𝒈 cover
زندگی بدون تو! cover
𝑻𝒉𝒆 𝑾𝒆𝒂𝒑𝒐𝒏(𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌) cover
/پایان یافته/KOOKV"MY DOCTOR"🍷🔞 cover
AMYGDALA "Kookv" cover
monster alpha cover
Coshay / نامیرا cover
Who are you? cover
جهان خونین مافیا cover

Sorry love

12 parts Ongoing

_نمیخوام حرف بزنم باهات کاری که میخوای بکنیو زودتر بکن +عو چه شجاع جدی؟ باشه قدم به قدم نزدیکش میشدم و اون میرفت عقب اخرش خورد به میز یجوری مماس لبش با صدای خیلی اروم لب زدم +اگه الان ببندمت به تخت چی؟ _رو..انی بقیه رمانو میتونین بخونین🤍 🍓توی داستان از خون و خونریزی و اسلحه و ... استفاده میشه اگه سنتون کمه یا حس میکنید حالتون بد میشه نخونیدش🍓 🎀اسمات داره(صحنه دار هست)🎀 🎀بی دی اس ام هست🎀