جونگ کوک میوه فروشی بود که هرروز با مینی تراک صورتی رنگش از روستا به شهر میومد و با استایل و ماشینش دل خانمای مسن رو میبرد و میوه هاشو تا آخر میفروخت. تهیونگ مدیر عاملی بود که به بدترین شکل ممکن یعنی پارتی بازی اخراج شده بود و نیاز داشت که یروز کامل برای از بین رفتن حس مزخرفش بخوابه و استراحت کنه. روز بعدش که ساعت ۶ صبح بود جونگ کوک با بلند گوی پر سر و صداش برای خانمای کوچه دلبری میکرد و میوه هاشو میفروخت با قیافه برزخی کیم تهیونگ رو به رو شد و هردو بعد از جنگ و جدالِ نسبتا کوتاهی راهی بازداشتگاه شدن.. خانومای مسن برای میوه فروش قشنگشون چکمه به پا کردن و ملاقه به دست گرفتن تا جونگ کوک محبوبشون رو آزاد کنن و در این حین جونگ کوک دلش برای پسر بخت برگشته سوخت و رضایت داد تا اون هم ازاد بشه... چی میشد اگه پیرزن های چکمه پوش و ملاقه به دست برای انتقام هرروز میرفتن دم در خونه تهیونگ و تخم مرغ، میوه گندیده، کود و انواع گندیجات به شیشه و درش میزدن؟ و تهیونگ بخت برگشته برای نجات خودش، جونگ کوک با افکار شیطانی رو برای مدتی به خونش دعوت میکرد؟ جونگ کوکی که از عمد به تهیونگ رضایت داد✨️ _________________ کاپل: 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌 ژانر: 𝑪𝒐𝒎𝒆𝒅𝒚, 𝑺𝒎𝒖 𝒂𝒏𝒅..؟All Rights Reserved
1 part