' دستهای آلوده به مرگش رو با لبخند بوسیدم. دستهایی که برای محافظت از من و لبخندم دست به مجازات زده بودن، نمیتونستم یا شاید هم نمیخواستم عادتی مثل پناه گرفتن بینشون رو ترک کنم. من معتادِ طمعش شدم، احتیاج به حرص خواستنی دارم که هدفش باشم و صاحبش باشه. من معتادِ تعلقی شدم که با هر بوسه هدیه میگرفتم. نخی نازک بین تار و پود سست روح معصومم. 'Todos os Direitos Reservados