ژانر: مافیایی، اکشن، جنایی کاراکتر: بنگ چان، لی دونگ ووک، جونگین، جیسونگ، گاهیون خلاصه: روزها از پی هم میآیند و میروند و شهر پرجنب وجوش، چون هیولایی که ارواح را بلعیده باشد، بزرگ و بزرگتر میشود. زیر سایهی این هیولای افسارگسیخته، درست در دورافتادهترین سیاهی شهر، فاختهای چشم به باریکهی نور دوخته است. فاختهای پروبال خونین تکیه بر تار تنیده شدهاش زده و تولد قربانیانش را انتظار میکشد. قربانیانی که جایی نه چندان دور از او مایهی فخر و مباهات اهریمنان و مایهی خوشحالی و سرور اوست. همان دو اهریمنی که با شعلههای آتش به جان زندگی او تاختند و هرآنچه رشته بود، خاکستر شد. از او هیولایی بیبال و پر اما زخمی و پر کینه ساختند و ندانستند که این چنین حکم پایان شکوه و حکمرانی خود را با خون خود مهروموم کردند! دیگر نه مجالی برای عذرخواهی است و نه علاقهای است به جولان وجدان. هر چه هست عطش دیوانهوار سه مرد است به آشوب و بلوا و رقم خوردن قیامتی خونین. و کسی چه میداند که پایان این حماسهی شیطانی چه خواهد شد؟All Rights Reserved