ادامه ی indemnity
  • GELESEN 2,068
  • Stimmen 173
  • Teile 11
  • GELESEN 2,068
  • Stimmen 173
  • Teile 11
Laufend, Zuerst veröffentlicht Juni 17
سلام به عزیزان
من شخصیم که مثل شما انتظار این فیک فوق العاده رو میکشید
ولی صاحب اثر نیست و نویسنده حضور نداره
پس من  در کنار اجازه ای که از نویسنده گرفتم البته خودش نبود که تائید بشه ولی خب باز بخاطر احترام به نویسنده بود که ازش معذرت بخوام و همچنین خواستار اجازه باشم
تا اگه برگرده بدونه که بدون خبر ادامه ندادم اثرش رو
من از الان میگم هدف من کپی یا اینکه بخوام  شهرتش رو برای خودم بکنم نیست
و تنها هدف من اینه که پایان این اثر رو با دوستان ببینیم
نیمه دوم فیک رو با قلم خودم تمومش میکنم
و امیدوارم باب میل باشه
کسایی که منتظر این فیک بودن و به هر دلیلی هنوزم مشتاقن امیدوارم دنبالش کنن چون من صد درصد به حمایت شما نیاز دارم
چند تا نکته هم بگم
۱=من نویسنده نیستم و نویسنده اصلی kimnegoot@ هست
 
۲=من در غیابش ادامه میدم چون خودم منتظر پایانش بودم و بنظرم حیفه که بی پایان باشه پس برای کسب شهرت نیست

۳=من منتظر بودم تا تابستون  بیاد و هی میگفتم نویسنده عزیز تا تابستون نیای خودم قلم به دست میشم و خب..نیومده

۴=اگه برگشت باز هم میگم این اثر برای ایشون هست و اصلا و ابدا ادعای مالکیت ندارم و این رو جزوی از همکاری برای پایان یافتن فیک جذابش🙂 انجام میدم و ابدا قصد ناراحت شدن نویسنده گل و ندارم
Alle Rechte vorbehalten
Melden Sie sich an und fügen Sie ادامه ی indemnity zu deiner Bibliothek hinzuzufügen und Updates zu erhalten
or
#347kookv
Inhaltsrichtlinien
Vielleicht gefällt dir auch
Evil Beta|Verse| von GiSsOo_oO
9 Kapitel Laufend
تهیونگ الفایی که اواخر دهه ی سوم زندگیشه و هنوز جفتشو پیدا نکرده ، اما دقیقا یه روز از روزای عادی زندگیش ، امگاشو میبینه ... یه پسر با موهای بلوند و زیبا ! چی میشه اگه توی لحظه آخر که امگا هم متوجه الفاش میشه سر و کله ی یه بتای احمق وارد زندگیش شه و یه تنه توی همه چی پی پی کنه؟ + هیییی آلفاااا من ازت حاملممممم _ چرا مزخرف میگی من تا حالا تو رو ندیدم بتا دستشو روی شکمش گذاشت با غم و غصه فراوان نگاهشو بین امگا و الفا گردوند + باشه آلفا ، من تنهایی میوه ی عشقمونو بزرگ میکنم چند قدم به عقب برداشت ، اشک هایی توی چشماش میجوشید کنار زد برای آخرین بار به اون آلفا نگاه کرد قدماشو تند کرد با صدای کوبیده شدن چیزی و صدای اخ بلند الفا شرورانه خندید .... ................................. _ که از من حامله ای .... نگاه چپ چپی به پسر زیرش انداخت دستاشو محکم تر بالای سرش پرس کرد _ میخوام حامله شدنو قشنگ حس کنی سکوت عمیقی که بین اون‌ دوتا پسر ایجاد شده بود با جمله ی جونگکوک رشته رشته پنبه شد + عام ... فقط مشکلی وجود داره من ... من خب چجور بگم ... من بتام !!! ................................ Verse Writer: Nero آپ : شنبه ها
THE SECRET HUSBAND  von Helen___Aw
76 Kapitel Abgeschlossene Geschichte
[Completed] کیم تهیونگ و جئون جونگکوک ازدواج کردن... اما اونا دو ساله که همدیگرو ندیدن...اونا فقط یکبار تو کل زندگیشون همو دیدن و اونم روز عروسیشون بوده ولی به همدیگه با دقت نگاه نکردن جونگکوک اسم شوهرش رو می‌دونه...چون این اسمیه که همه جا به عنوان سرپرست قانونیش ثبت شده ولی تهیونگ، اون حتی اسم همسرشم نمیدونه... تهیونگ کانادا زندگی میکنه و هر ماه مبلغ زیادی رو به یه حساب خاص منتقل می کنه ... جونگکوک دانش آموزی توی سئوله...همه توی کالج، حتی معلم ها هم ازش می ترسن...اون چیزی نمیگه و فقط با مشت حرف می زنه و برای همه قلدری میکنه... هیچکسی توی کالجش راجب خانوادش چیزی نمیدونه، اونا فقط دیدن که پسر سوار ماشین های اسپرت گرون قیمت میشه و لباس های گرون میپوشه. اون یه اکیپ دوست داره که به همون اندازه لوس و بدجنسن اما از خانوادش چیزی نمیدونن‌. جونگکوک میخواد طلاق بگیره. هرکاری می‌کنه تا طلاق بگیره...اون از ازدواج متنفره...اون مثل یه پرنده آزاده... ولی... چی میشه اگه کالج یه مهمونی برگزار کنه... یه جونگ کوکِ مست بدون اینکه بدونه با شوهرش میخوابه...؟؟؟؟؟؟ چرا تهیونگ به سئول برگشت...؟؟؟؟؟ واکنش اونا در مورد شناخت همدیگه چیه...؟؟؟؟؟ Genre: romance, angst, fluff,smut, melodrama, mafia Couple: Vkook Translator:Helen___Aw Writer: bora95purple 🥇 Romance 🥇 Taehyung 🥇 Vkook 🥇Fanfiction 🥇boyxb
Vielleicht gefällt dir auch
Slide 1 of 10
𝗢𝗿𝗮𝗻𝗴𝗲 ᴷᵛ ᴬᵁ cover
CWKF | Kookv ver☁️ cover
Hey Little,You Got Me Fucked Up [S1_Completed] cover
Evil Beta|Verse| cover
His Eyes [چشمانش] cover
My Sin cover
THE SECRET HUSBAND  cover
A boy with brown eyes  cover
  |~ end of life~| cover
بادکنک قلبی cover

𝗢𝗿𝗮𝗻𝗴𝗲 ᴷᵛ ᴬᵁ

47 Kapitel Laufend

• خـلاصـه: کیم تهیونگ مجبور می‌شه مدتی به جای مادرش توی محل کارش حاضر بشه؛ اما فکرش رو هم نمی‌کنه رئیسِ مادرش همون کسیه که قراره برای اولین بار عشق رو باهاش تجربه کنه. • بـرشی از داسـتان: - مثل اینکه یادت رفته چرا اینجایی. + مگه می‌شه بدبختی‌ای که برام به وجود آوردی رو از یاد ببرم؟ زبونِ اون پسر همیشه همین‌قدر دراز بود؟ این مسئله چیزی نبود که جونگکوک به‌خاطرش خوشحال بشه. اتفاقاً برعکس، ترغیب می‌شد تا تمام توانش رو به کار بگیره و پوسته‌ی گستاخانه‌ش رو از بین ببره. هیچ‌کس حق نداشت روی حرف جئون جونگ‌کوک حرف بزنه. - تو با خواست خودت اینجایی، نارنجی. پس هر اتفاقی بیفته کسی مسئولِ بدبخت شدنت نیست. مفهومه؟ ⋄ 𝐍𝐚𝐦𝐞: Orange ⋄ 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: KookV ⋄ 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Romance, Comedy, Smut ⋄ 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: Silvana